صغرا فلاحتی؛ محمدصالح شریف عسکری؛ محمد یعقوبی
چکیده
مکان، عنصری تأثیرگذار بر حیات انسان و بر انگیزانندۀ احساسات او در قبال گذشته و اکنون است. مکان در شعر غایت نیست، چرا که در این صورت پرداختن به مکان، جغرافیای سیاسی می شد، بنابراین، مکان در شعر ابزار است ...
بیشتر
مکان، عنصری تأثیرگذار بر حیات انسان و بر انگیزانندۀ احساسات او در قبال گذشته و اکنون است. مکان در شعر غایت نیست، چرا که در این صورت پرداختن به مکان، جغرافیای سیاسی می شد، بنابراین، مکان در شعر ابزار است و حقیقتش در شعر بیش از آن که عینی باشد، غالباً روانی و هنری است که سرشار از بارهای متفاوت معنایی میشود. ارزشها و افکار مختلف از جنبههای متعدد و متناسب با تحولات زمانی، به مکان، رمزهای معنا دار میدهند. از مکانهای پر بسامد در شعر عزالدین المناصرة، کنعان است. هدف این نوشتار آن است که دلالتهای متفاوتی را که این واژه در زبان شعری مناصره در طول تاریخ بر خود گرفته بررسی کند. ضرورت انجام این تحقیق، بررسی دگردیسی های معنایی و تنوعات مفهومی واژۀ کنعان در اشعار مناصره است. شیوۀ تحقیق، ذکر کنعانیات و تحلیل معرفتشناختی این واژۀ مکانی با بارهای معانی متعدد آن است. در این پژوهش ابتدا به نظریههای صاحبنظران پرداخته و سپس آن را تحلیل می کنیم. در اشعار مناصره گاهی کنعان همان سرزمین اجدادی میشود که یهودیهای قدیم به آن حمله کردهاند، و گاه شاعر با کنعان، هویت خود را معرفی میکند. در پارهای موارد کنعان اسطورهای است که شاعر با کمک آن به تعمیق شعریت کلام خود و فربه کردن محتوایش میپردازد. در جایی دیگر، فلسطین را با رنجهای آوارگی به تصویر میکشد. این سیالیت تداوم مییابد، و معانی درمعیت واژۀ کنعان، متکثر میشود. در هر صورت، شاعر از اختلاط قدیم و اکنون، هویتش را جسته و خواننده را فرا میخواند تا در شعر به دیرینه شناسی این سرزمین بپردازد.