ساناز کندری؛ علیرضا نظری
چکیده
باختین در فضای تکصدای حاکم بر جامعه خود، ادبیات را عرصهای برای انتقاد قرار داد و با ارائه نظریۀ گفتگومندی، پایهگذار برخی از نظریهها و رویکردهای نقدی و ادبی شد. متن ادبی به ویژه ...
بیشتر
باختین در فضای تکصدای حاکم بر جامعه خود، ادبیات را عرصهای برای انتقاد قرار داد و با ارائه نظریۀ گفتگومندی، پایهگذار برخی از نظریهها و رویکردهای نقدی و ادبی شد. متن ادبی به ویژه رمان، از دیدگاه باختین، محل تضارب ایدئولوژیهایی هست که شخصیتهای اثر آن را نمایندگی میکنند. گرچه این دیدگاه در ابتدا با تحلیل متون روایی از جمله آثار داستایوفسکی جلوهگر شد، اما اتکاء به آن در تحلیل متون شعری نیز این متون را با تحلیلی نو مواجه کرد. از مهمترین موقعیتهای جلوهگری چندصدایی و منطق مکالمه، وجود عنصر گفتگو در این متون است. گرچه گفتگو صرفاً نمیتواند با گفتگومندی یکی باشد، اما میتواند محلی برای ابراز چندصدایی متون ادبی تلقی گردد. بنابراین این پژوهش درصدد است تا با استفاده از نظریۀ گفتگومندی باختین به بررسی گفتگوهای موجود در شعر «جُندیٌ یحلم بالزنابق البیضاء» محمود درویش بپردازد تا ضمن تبیین صداهایی که درویش در این شعر بازتابانده است به کارکرد این عنصر در ساختار متن شعری بپردازد. نتایج پژوهش نشان میدهد که درویش در راستای تبیین مظلومیت ملت فلسطین، تکصدایی را انتخاب نکرده است؛ بلکه در قالبهای روایی ساده و گفتگوهایی متعدد از زبان فلسطینیان و اشغالگران ضمن ارائۀ دیدگاههای هر دو سو و دیگر صداهای پیرامونی، شعرش را به محلی برای ابراز حقانیت شخصیتها بدل کرده و خواننده را در مقام داوری منصف به شعر خود دعوت نموده است.