کمال باغجری؛ شهریار نیازی
چکیده
نظریه و نقد پسااستعماری هرچند در حیطة نظریه، گامهای درخور توجهی را در کشورمان برداشته است، در میدان کاربرد و تطبیق هنوز هم رهیافتی بیگانه و مهجور به شمار میرود. جلوة بارز این بیگانگی، رمان کوتاه موسم ...
بیشتر
نظریه و نقد پسااستعماری هرچند در حیطة نظریه، گامهای درخور توجهی را در کشورمان برداشته است، در میدان کاربرد و تطبیق هنوز هم رهیافتی بیگانه و مهجور به شمار میرود. جلوة بارز این بیگانگی، رمان کوتاه موسم هجرت به شمال اثر طیب صالح (نویسندة سرشناس سودانی) است که علیرغم یدک کشیدن عنوانِ بزرگترین رمان عربی قرن بیستم از سوی آکادمی ادبیات عربی و بسیاری از محافل ادبی دیگر، و به تبع آن توجه ویژة ناقدان ادبی به این اثر و به ویژه سه بار ترجمه به زبان فارسی، هنوز هم نتوانسته جایگاه مطلوبی در میان خوانندگان و ناقدان ادبی کشورمان به دست آورد. پژوهش پیشرو با هدف برداشتن گامی خرد در حوزة این رهیافت نقدی، درصدد خوانشی پسااستعماری از موسم هجرت به شمال برآمده و به واکاوی و تحلیل مفاهیمی پسااستعماری از قبیل من/ دیگری (مرکز و حاشیه)، دورگه بودگی، نژاد، اروپا محوری و جنسیت در متن روایی مزبور پرداخته است. بر اساس این پژوهش، عامل اصلی موفقیت موسم هجرت به شمال در میان دهها رمان عربی مشابه، در تصویر عینی و برهنة آن در بدست دادن مفاهیمِ پسااستعماری و به دنبال آن، اجتناب از هرگونه نگاه ایدئولوژیک و پیام محور و یا آرمانی به روابط میان استعمارگر و استعمار زده است. این رمان با بدست دادن تصویری برهنه و هولناک از خرد شدن هویتِ جامعة سودانی، به ویژه طبقة روشنفکر این کشور، تأثیرات و پیامدهای دردناک اجتماعی، اقتصادی و سیاسی استعمارِ نو را با بهرهگیری از روایتی چند لایه و متکثر به تصویر کشیده است.