سمیه السادات طباطبایی
چکیده
آن دسته از شاعران عصر عباسی که خاستگاه پارسی دارند و از آبشخور فرهنگ و تمدن ایران باستان سیراب شدهاند، در سرودههای خود به فراخور حال، گاه آشکار و گاه در پرده، از آداب و آیینهای دیرزیست این مرزوبوم ...
بیشتر
آن دسته از شاعران عصر عباسی که خاستگاه پارسی دارند و از آبشخور فرهنگ و تمدن ایران باستان سیراب شدهاند، در سرودههای خود به فراخور حال، گاه آشکار و گاه در پرده، از آداب و آیینهای دیرزیست این مرزوبوم سخن گفتهاند. همین اشارتهای کم و بیش میتواند راهگشای پژوهشگران باشد برای آشنایی بهتر و بیشتر با آیینهایی که گذر زمان آنها را در فراموشخانه به زنجیر کشیده است. أبونؤاس از آن دسته شاعرانی است که افزون بر دگرگون ساختن اغراض شعری کهن عربی بر پایۀ آموزههای ایرانی، در دیوان خود از آداب و آیینهای کهنی یاد میکند که در روزگار وی همچنان پابرجا بوده است. او در پنج بیت از میگساری «علی الورد»، «فوق الورد» (بر گل سرخ) سخن میگوید. این جستار در پی آن است که روشن کند مراد از بادهگساری بر گل سرخ چیست. نگارنده بر آن است که «علی الورد» اشارهای است به «شادگلی»؛ آیینی ایرانی و درپیوسته با گل سرخ و شراب، همان که در ادبیات کهن فارسی «گلافشانی» خوانده شده است. از آنجا که در آثار کهن و معاصر فارسی نشانی از «شادگلی» یافت نشد، در این نوشتار، نخست تلاش شده که به یاری منابع کهن عربی، این آیین شناسانده و سپس از رهگذر آن، ابیات مذکور بازخوانی شود.