شهرام دلشاد؛ جعفر طهماسبی
چکیده
در هم شکستن مرز میان جهان واقعیت با خیال، شکستن مرز میان نویسنده و خواننده و در مجموع شکست و گسست روایی که ادبیات پست مدرن به ارمغان آورد، سبب شکلگیری شکل خاصی از روایتپردازی در رمان پسامدرن شد که ...
بیشتر
در هم شکستن مرز میان جهان واقعیت با خیال، شکستن مرز میان نویسنده و خواننده و در مجموع شکست و گسست روایی که ادبیات پست مدرن به ارمغان آورد، سبب شکلگیری شکل خاصی از روایتپردازی در رمان پسامدرن شد که به آن فراروایت میگویند. نویسنده در این شیوه از روشهای رایج و مرسوم در رمان کلاسیک فاصله میگیرید و اثری نوآورانه و هنجارشکنانه پدید میآورد که با تعاریف شناخته شده رمان در تضاد است. در این نوع گرایش از رمان نویسی نحوه تعامل نویسنده با راوی، شخصیت، متن داستانی و جنبه زبانی کاملاً متفاوت است و همه عناصر رمان شرایط و تحولات عمیق اجتماعی را تداعی میکند. آنچه در این میان جلب توجه میکند روی آوردن رماننویسان عربی به این شویه در سالهای اولیه پیدایش و رواج این شیوه در رمان اروپایی است. با توجه به سرعت مدرنیته در دهههای پایانی قرن بیستم در کشورهای عربی و همچنین همخوانی این شیوه داستانی با ادبیات کلاسیک عربی که در آن رابطهای زنده میان راوی و روایتشنو برقرار است و معمولاً راوی تمایل به پنهانکاری در داستان ندارد، این شیوه مورد توجه گرفت. با بررسی بیشتر تاریخ تطور رماننویسی عربی در دهههای پایانی قرن بیستم شاهد استفاده این شیوه از جانب نویسندگان گمنامی هستیم که جایگاه ادبی آنها در پژوهشهای دانشگاهی و روایتشناسی مغفول مانده است که از جمله آنها میلودی شغموم نویسنده اهل مغرب در رمان عین الفرس از این شیوه به گونه نوآورانه و نظاممند است. در این مقاله، با استفاده از مهمترین منابع نظری در خصوص شیوۀ فراروایت، تلاش میشود به بررسی مهمترین مؤلفههای فراروایت و چگونگی کاربرد آن در این رمان پرداخته شود. نتیجه نشان میدهد که شغموم در این رمان کوتاه، با ایجاد سازوکارهایی چون ورود نویسنده یا راوی در اثر، ارتباط با روایتشنو و بروز آمیختگی واقعیت و خیال یا داستانوارگی و همچنین استفاده از صناعات داستاننویسی، به خلق فرآیند فراروایت اهتمام ورزیده است.