نسرین کاظم زاده؛ مصطفی مهدوی آراء؛ مالک عبدی
چکیده
پدیدۀ مهاجرت یکی از پیچیدهترین پدیدههای جمعیتی است، و فرآیند سازگاری مهاجران در مقصد، پدیدهای بهمراتب پیچیدهتر از آن است؛ چراکه زندگی در یک جامعۀ انسانی جدید که بر اساس مجموعهای از ...
بیشتر
پدیدۀ مهاجرت یکی از پیچیدهترین پدیدههای جمعیتی است، و فرآیند سازگاری مهاجران در مقصد، پدیدهای بهمراتب پیچیدهتر از آن است؛ چراکه زندگی در یک جامعۀ انسانی جدید که بر اساس مجموعهای از چارچوبهای ارزشیِ مشخص، انتظارات و توقعات خاص شکل گرفته، مستلزم رسیدن به درجهای از سازگاری است؛ این سازگاری در جریان فرهنگپذیری، یعنی در حین وقوع تغییراتی صورت میگیرد که افراد در پاسخ به محیط فرهنگی خود صادر میکنند تا قدرت مواجهه با چالشهای ناشی از برخورد دو فرهنگ متفاوت را داشته باشند. نظریۀ فرهنگپذیری جان بری که در حقیقت نوعی سازگاری با فرهنگهای مخالف است، یکی از جامعترین نظریهها دربارۀ سازگاری مهاجران است. رمان شیکاگو اثر علاء الأسوانی، روایتگر زندگی تعدادی از روشنفکران مصری است که برای ادامۀ تحصیل و داشتن آیندهای بهتر به آمریکا مهاجرت میکنند. این افراد بعد از ورود به جامعۀ جدید برای سازگاری هرچه بیشتر با سرزمین میزبان دست به اتخاذ استراتژیهای فرهنگی میزنند. مقالۀ پیش رو بر آن است تا با تکیه بر نظریۀ فرهنگپذیری بری به بررسی این استراتژیها از طرف شخصیتهای رمان مذکور بپردازد و به این سؤالات پاسخ دهد که شخصیتهای این رمان چگونه خود را با فرهنگ جدید غرب سازگار کردهاند و این سازگاری متأثر از کدام استراتژیهای فرهنگیِ مطرحشده در نظریۀ جان بری است؟ نتایج حکایت از آن دارد که فرهنگپذیری فرآیندی مرحلهای و پیچیده است و عناصری همچون ریشههای دینی، قومی، میهنی و نگرشهای فردی در آن دخیل هستند. قهرمانان با پیشینهها و نگرشهای متفاوت در این فرآیند، استراتژیهای متعددی از قبیل جدایی، همانندی و یکپارچگی را برای وفقدادن خود با محیط جدید اتخاذ میکنند. استراتژی یکپارچگی، بهترین راهبرد برای حل چالشهای فرهنگی مهاجر است؛ زیرا مهاجر برای داشتن تعامل سودمند در محیط جدید، به ایجاد هویتی دوگانه در خود نیاز دارد تا در عین حفظ فرهنگ مادری، خود را با ارزشها و معیارهای فرهنگی جامعۀ میزبان نیز وفق دهد.