ابوالحسن امین مقدسی؛ فرزانه آجورلو
چکیده
دلالت لفظ بر معنا در شعر، از سویی همچون نظام متعارف زبان بوده، هر لفظی بر معنای مدلول خود دلالت میکند. این باتوجه به جنبه نمادی زبان و وجه خودآگاه آن است که نقش پیامرسانی شعر را ممکن میسازد. درواقع، ...
بیشتر
دلالت لفظ بر معنا در شعر، از سویی همچون نظام متعارف زبان بوده، هر لفظی بر معنای مدلول خود دلالت میکند. این باتوجه به جنبه نمادی زبان و وجه خودآگاه آن است که نقش پیامرسانی شعر را ممکن میسازد. درواقع، نظام متعارف زبان، تاحدودی کاربری ارتباطی خود را در شعر حفظ میکند. از سوی دیگر، با توجه به وجه ناخودآگاه شعر و غلبه ابهام بر آن، و نیز به دلیل تأثیر موسیقی، حاصل تحقق تجربۀ شعری، دایرۀ معانی شعر گسترش مییابد و کارکرد پیامرسانی آن کاهش یافته، روابط تازهای میان معانی الفاظ ایجاد شده و مجموعۀ جدید معنایی شکل میگیرد که باعث افزایش توان شعر در برانگیزاندن احساس میگردد و تأثیر روانی آن، اصالت بیشتری مییابد. این روند، شعر را از ماهیت یک رسانه رسمی ارتباطی که درجهت انتقال معانی مقصود بکار گرفته شود، خارج میسازد، و هویتی حسی و عاطفی بدان میبخشد. تحقیق حاضر بر آنست تا با تبیین مختصات و ماهیت حقیقی شعر و ارائه تصویری واضح از قدرت منحصر به فرد شعر در بیان معنی همراه با برانگیزانندگی احساسات و عواطف در مخاطب که تا بالاترین حد ممکن شعر را به موسیقی نزدیک میسازد، پیراستگی هویت و پیکره شعر از تحمیل معانی و مفاهیم نامتناسب با موجودیت حقیقی شعر و فاصله ثابت آن با متون منطقی از جهت مفاهیم و نیز از جهت عدم بکارگیری شیوه بیان مستقیم به تحلیل و استنتاج ادبی بپردازد.معانی شعر درشکل مطلوب و ایدهآل آن، بطور مستقیم قابل دریافت نیست، بلکه دریک نظام «معناگرا» ادراک شده و حاصل تأمل در بافت ومتن شعر، و نیز سنخیت یافتن فضای ذهنی متلقی با محیط فکری شاعر خواهدبود. این تحقیق بر اساس تبیین و تحلیل آراء ناقدان و بررسی ابعاد و زوایای نظریات ایشان ارایه شده است.