محمد یعقوبی؛ رسول زارع
چکیده
تبعیدگاه مفهومی است که پدیداری آن در ذهن و زبان شاعر، پس از تجربة زیستن و احساس فقدان آزادی و نداشتن ارتباط فیزیکی با وطن حاصل میشود. مناصرة شاعری است که تبعید به زبان شعریاش ساختاری ویژه داد؛ تجربه ...
بیشتر
تبعیدگاه مفهومی است که پدیداری آن در ذهن و زبان شاعر، پس از تجربة زیستن و احساس فقدان آزادی و نداشتن ارتباط فیزیکی با وطن حاصل میشود. مناصرة شاعری است که تبعید به زبان شعریاش ساختاری ویژه داد؛ تجربه پناهندگی نشانی بر پیشانی شعر اوست. هستة اصلی این مقاله آن است که تبعیدگاه در دیالکتیکی نامرئی زبان شاعر را حدّت میبخشد و امر واقع است که منجر به تولید زبانی خاص میشود. گسترة مقاله چند سروده مناصرة با بار محتوایی تبعید است که در جدول آماری کمیت آن ذکر شده است. دادهها و نمودارهای آماریِ بسامد تبعیدگاه ثابت کردند که اوج درهم تنیدگی تبعیدگاه با زبان شاعر زمانی است که ژینوساید و کشتار آوارگان فلسطینی در تل زعتر و الکرنتینا اتفاق میافتد که در اینجا رابطة معناداری بین زبان شعری و واقعیت اثبات میشود. متافیزیک فلسطین در تبعیدگاه جایگزین فیزیک آن و مکان زیست ذهنی-روحی شاعر شده است. وطن فقط یک مفهوم یا فیزیک نیست، متافیزیکی سهمگین از اندیشهها و مفاهیم است که بر ذهن شاعر تسلط تام دارد. تبعید برای شاعر تنها تبعیدی مکانی نیست، این ذات شاعر و اندیشة او هم هست که به تبعیدی ناخواسته رفته است. بخشی از حیات شاعران فلسطین پناهندگی و تبعید است و این مفهوم در شعر مناصرة در تصاویر و با تابلوهای رنگین شعری نمایانده میشود. تبیین این مفهوم و چگونگی جلوه یافتگیاش در زبان شعری، ضرورتی عقلانی است که فهم شعر شاعر فلسطینی آن را ایجاب میکند. طغیان در برابر اشغالگری و حرمت ذاتی برای حیاتی شرافتمندانه، از عوامل تبعید شاعر هستند. در تعامل مقاومت، آزادیخواهی، به مصاف اشغالگران رفتن با شعر، در وطن پدری تبعیدوارانه زیستن و در تبعید با حب درونی و غمهای وطن سر کردن، زایشی در زبان شعری پدید می آورد که طفل مولودش، ادبیات شعری تبعید است.