عبدالاحد غیبی؛ مهین حاجی زاده؛ امیر فرهنگ دوست
چکیده
در دورۀ معاصر، انسان همسو با اندیشه و احساسات پرپیچ و تاب خود، داستاننویسی را نیز دستخوش تغییر کرد و برخلاف گذشته، معنا را در لایههای زیرین روایت پنهان ساخت. در این میان، از جمله ظرفیتهایی ...
بیشتر
در دورۀ معاصر، انسان همسو با اندیشه و احساسات پرپیچ و تاب خود، داستاننویسی را نیز دستخوش تغییر کرد و برخلاف گذشته، معنا را در لایههای زیرین روایت پنهان ساخت. در این میان، از جمله ظرفیتهایی که با کاوش در زوایای آن، میتوان عناصر گوناگونی از داستان را رمزگشایی کرد، مکان و بازتابهای معنابخش آن است. پدیدارشناسی با نظریهپردازیهای گسترده، بیش از دیگر علوم، این عنصر معنابخش را در کانون توجهات خود قرار داده است. از پرنمودترین نظریههایی که پدیدارشناسان دربارۀ مکان ارائه دادهاند، نظریۀ «حسّ مکان» است. حس مکان به معنای ادراک ذهنی از محیط است که شخص را در ارتباطی درونی با مکان قرار میدهد. این حس، فضا را به مکانی با خصوصیات حسی ویژه تبدیل میسازد و عاملی مهم در هویتیابی افراد تلقی میشود؛ عاملی که امروزه نویسندگان را برآن داشته است تا موقعیتبخشیهای هدفمندی در آثارشان نسبت به آن لحاظ کنند. در رمان روانشناختیِ أقُودکَ إلی غَیری از عائشة ارناؤوط، شاعر و نویسندۀ سوری-آلبانیایی، مکان، محمل معانی و مفاهیم نوینی است که با نظریۀ حسّ مکان قابل تطبیق است. جستار حاضر میکوشد تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و بر پایۀ نظریۀ مذکور، رمان یادشده را بررسی و تحلیل کند تا از این رهگذر، به لایههای معنایی نهفته در عنصر مکان این داستان پی ببرد. برخی از یافتههای پژوهش، ناظر بر حضور مدلولهای جدید در مکانهایی چون خانه، مدرسه، نمایشگاه و ... است که نویسنده با دریافت حسّ درونی مکان، زمینه را برای خوانشی نو از آنها فراهم ساخته است.