در این مقاله پس از مقدمه، ابتدا اصطلاح کهن الگو تبیین شده و سپس نشانههای آن در رمان مدرنیستی «حین ترکنا الجسر» بررسی و تحلیل شده است. هدف نویسندگان این مقاله تحلیل این رمان مشهور بر اساس دیدگاههای روانشناختی کارل گوستاو یونگ است. یافتن این کهنالگوها ثابت میکند که انسانها از برخی ویژگیهای روحی- روانی و رفتاری مشترک برخوردارند. این امر در واقع، موضوع ناخودآگاه جمعی را که یونگ مطرح کرده به اثبات میرساند. در این مقاله، رمان یاد شده با استفاده از کهنالگوهای خود، پیر فرزانه، نگهبان آستانه، پیک، ملون، سایه و دلقک، نقد و تحلیل شده است. در پایان مقاله توضیحی دربارة مفهوم «پل» در این رمان آمده است.