نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار دانشگاه بوعلی سینا
2 استاد دانشگاه بوعلی سینا
3 دانش آموختة دکتری در رشتة زبان و ادبیات عربی
چکیده
تعهد ادبی مفهومی وارداتی از نقد ادبی غرب است که در دهههای گذشته در میان ادبا و ناقدان عرب جایگاهی درخور یافت، چرا که شرایط نابسامان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دنیای عرب و حاکمیت استبداد و استعمار، شاعران و نویسندگان را واداشت که با قیام ملتهای ستمدیده همنوا گردند. فاروق جویده، شاعر مصری، از آن دسته شاعرانی است که با شگردهای شعری، از نبود آزادی، بیعدالتی، فقر و محرومیت سخن گفته و مخاطبانِ شعرش را تحریک میکند تا با سرافرازی و احساسات انسانی در برابر ظلم و استبداد ایستادگی کنند و تخت دیکتاتوران تحت سلطه را به لرزه درآورند. وی همواره در صف شاعران مبارز قرار دارد و منادی اتحاد کشورهای همزبان و همکیش خود است و با سحر قلم و جادوی خیال، شعر و سیاست را به هم آمیخته و در مسیر آزادی و مبارزه با استبداد گام برمیدارد. مضامین تعهد ادبی شاعر، دارای گرایشهای عربی ـ اسلامی و وطندوستانه است و به دور از هر نوع شعارزدگی، خوانندگانش را شیفته میکند. هدف این مقاله، تحلیل جنبهها و مضامین تعهد ادبی فاروق جویده در حوزههای سیاسی، اقتصادی، قومی و دینی است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The Study of Literary Commitment in Farouq Jowaida’s Poetry
نویسندگان [English]
- Morteza Ghaemi 1
- Faramarz Mirzaei 2
- Majid Samadi 3
1
2
3
چکیده [English]
Literary commitment is an imported concept from western literary review which has found great place among Arab scholars and critics in the last decades, because the critical, political, economic and cultural conditions of Arab world and the domination of cruelty and exploitation caused the writers and poets to accompany the revolution of innocent countries. Farouq Jowaida, an Egypt poet, is one of those poets who has used poetry techniques to talk about lack of freedom, injustice poverty and deprivation and stimulated his targeted people in order to resist cruelty by humanistic feeling and honors and put the dictators' position in danger. He has all the time been one of those fighters and is the messenger of unity among the countries with the same language and religion who has mixed the politics and poetry with his magical writings and fought for liberty. The concept of poet's literary commitment has Islamic Arabic and patriarchic gravidity and attracts its reader far from any slogans or mottos. The aim of this article is analyzing the aspects and concepts of Farouq Jowaida’s literary commitment in political, economic tribal and ethical categories.
کلیدواژهها [English]
- Literary Commitment
- Homeland
- Farouq Jowaida
1ـ مقدمه
تعهد ادبی که معادل انگلیسی آن «Literary Commitment» و معادل عربی آن «الالتزام» است، (بعلبکی، 1995: 157) عبارت است از مشغولیت ذهن ادیب یا هنرمند به امور مردم، جامعه یا حزب و اتخاذ موضعگیریهایی در برابر قضایای سیاسی و دینی، (برادة، 2001: 32) در این شاخه از ادبیات، ادیب یا هنرمند به واسطة احساس تعهد در برابر مسائل انسانی و رسالتی که از این رهگذر حاصل میشود، قصد دارد، اندیشهای نوین تولید کند یا از باوری خاص دفاع نماید و یا آن را ترویج دهد. (مکاریک، 1385: 23) در نتیجه میتوان گفت تعهد ادبی یعنی این که ادیب هنر خود را ابزاری برای خدمت به یک اندیشة انسانی معین و دیدگاه مشخص او نسبت به زندگی و تحمل مسؤولیتهای آن قرار دهد. (مندور، د.ت: 124)
تعهد در ادبیات کهن عرب، در دورة جاهلی، به شکل وابستگی به قبیله، (شائب، 1976: 5) در صدر اسلام با رنگ و بوی اسلامی، (نک: ضیف، 1996: 2/ 30ـ33) در دورة اموی به شکل درگیریهای احزاب سیاسی؛ مانند: علویان، امویان، خوارج و زبیریان، بر سر امامت و حکومت (أبو حاقة، 1979: 71) و در دورة عباسی، در جریانهای ادبی، نمود یافت. در دورة معاصر، هم، عواملی مانند: بیداری اسلامی، توجه به شکوه ازدسترفته، (منصوری، 2000: 120) ورود اندیشههای غربی، خودآگاهی ناشی از ارتباط ادبا با مشکلات زندگی (إسماعیل، 1967: 374) و احساس ستمِ ناشی از استعمار و استبداد؛
تعهد ادبی را گسترش داد.
ناقدان ادبی، شاعران متعهدی را که به مضامین تعهد ادبی پایبند بودند، ستودهاند. یکی از این شاعران که در چند دهة گذشته با شعر متعهد خود، ناقدان ادب عربی را شیفته کرد، «فاروق جویده»، شاعر مصری است که در شعرش مضامینی مانند: همبستگی، آزادی، دشمنی با استبداد و استعمار، اهتمام به ارزشهای اسلامی و ... موج میزند و همیشه صدای رسای ملتی است که استبداد و خودکامگی، جانش را به لب آورده است.
1ـ1ـ سوالات تحقیق
1ـ فاروق جویده در تعهد ادبی خود، چه گرایشهایی دارد؟
2ـ مهمترین مسائلی که فاروق جویده در شعر خود نسبت به آنها متعهد بوده، چیست؟
1ـ2ـ ضرورت تحقیق
جایگاه ادبی فاروق جویده در سالهای اخیر و همنوایی او با جوانان انقلابی مصر و تأثیرش بر جریانهای اعتراضی و انقلابی کشورهای عربی موسوم به بیداری اسلامی و بهار عربی و نیز مبارزة آشکارش با رژیم صهیونیستی و فریادهای آزادیخواهی و تلاشهای ادبیش در زمینة استقلال و اتحاد اعراب و مسلمانان، مستلزم یک تحقیق کامل بوده و تقویت روحیة استبدادستیزی جوانان در برابر جور و بیداد داخلی و خارجی که میتواند قدمی در راه براندازی حکومتهای مستبد جهان باشد، بر اهمیت این پژوهش میافزاید. اشعار متعهد او چنان قوی است که میتواند توجه جهانیان را به مسألة عدم آزادی و فقر و مشکلات مردمی در برخی کشورهای عربی برانگیزاند.
1ـ3ـ فرضیات تحقیق
1ـ تعهد فاروق جویده نسبت به امور سیاسی و دینی جامعه، دارای گرایشهای عربی ـ اسلامی و میهنپرستانه است.
2ـ موضوعات مورد تاکید شاعر در راستای تعهد ادبی عبارتند از: آزادیخواهی و مبارزهطلبی، استبدادستیزی، فقرزدایی، اتحاد عرب زیر سایة اسلام و قضیة فلسطین.
1ـ4ـ پیشینة تحقیق
تا کنون در زمینة تعهد ادبی و میزان مشارکت شاعران در این حوزه و نیز دربارة شعر فاروق جویده، چندین کتاب و رساله نوشته شده است که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1ـ پایاننامة «الالتزام فی الشعر الفلسطینی الـمعاصر» اثر جواد اسماعیل عبدالله الهشیم: نگارنده قضایای فلسطین، دعوت شاعران به مقاومت در برابر اشغال و میزان تعهدشان را نقد و بررسی کرده است. 2ـ پایاننامه و کتاب «الالتزام فی شعر محمد مهدی الجواهری» اثر علی اکبر مرادیان: نویسنده به میزان و ضرورت دفاع از حقوق مردم و سایر مسائل سیاسی و اجتماعی در اشعار جواهری نظر داشته و به بررسی و تحلیل آنها همت گماشته است. 3- مقالة «الحب والوطن فی شعر فاروق جویدة» اثر ابراهیم خلیل ابراهیم: نگارنده بیشتر، وطن سراییهای شاعر را بررسی و تحلیل محتوایی کرده است. 4- مقالة «فاروق جویده رمانتیک واقعگرا» اثر علی نظری و سمیه اونق: نویسندگان اشعار جویده را از منظر دو مکتب رمانتیسم و رئالیسم مورد ارزیابی قرار دادهاند. 5 ـ پایاننامة «گفتمان طنز در اشعار انقلابی شاعران بحرین و مصر» اثر زهرا کوچکینیت: پژوهشگر نحوة بهکارگیری طنز را در شعر انقلابی شاعران مصر و بحرین بررسی نموده و به تحلیل طنز موجود در دو مورد از قصاید فاروق جویده پرداخته است. 6- پایاننامة «تعهد ادبی و عناصر هویتساز در اشعار فاروق جویده» اثر مجید صمدی: پژوهشگر تعهد شاعر را به امور سیاسی، اجتماعی، ملیـهویتی و دینی بررسی کرده و در کنار تحلیل محتوایی، به بررسی و تحلیل زیباییشناسی اشعار نیز پرداخته است.
2ـ زندگانی شاعر
فاروق جویده در دهم فوریه سال 1946 در کفرشیخ مصر دیده به جهان گشود و بعد از اتمام دوران تحصیل خود در مدرسه، تحصیلات آکادمیک خود را در رشتة
روزنامهنگاری آغاز کرد. وی در سال 1968 فارغالتحصیل شده و از همان سال به عنوان عضو هیأت تحریریة بخش اقتصادی روزنامة «الأهرام» وارد عرصة روزنامهنگاری گردید و پس از آن نیز به عنوان عضو، در اتحادیة روزنامهنگاران، مجمع نویسندگان، کارگروه شعر در مجمع عالی فرهنگ، حضور داشته و در بسیاری از فستیوالهای شعری بینالمللی، نقشی فعال ایفا نموده و کنفرانسهای زیادی در دانشگاههای مختلف کشورهای عربی ارائه نموده است، و هماکنون رئیس بخش فرهنگی روزنامة «الأهرام» مصر است. (نک: ویکیپدیا / فاروق جویده) او یکی از 15 شاعری است که سازمان یونسکو آنان را در سال 2001 به عنوان اعضای موسسة آکادمی بینالمللی شعر، مستقر در شهر ورونای ایتالیا، انتخاب نمود. اسلوب شعری فاروق جویده روان و سلیس بوده و به گونهای است که کلماتش برای گروههای مختلف جامعه قابل درک است. عشق و وطن در بیشتر اشعار او خودنمایی میکند و هر گاه از وطن سخن میگوید، الفاظ متین و روح انقلابی شاعر بیش از هر چیز دیگری در معرض نمایش است. جویده همیشه و در همه حال در اندیشة آزادی مردم از قید و بندهای مختلف چه به صورت استبداد داخلی و چه به صورت استثمار و استعمار خارجی بوده است، او برای رسیدن به این مهم، همواره زبان و قلم خود را در خدمت آزادی خواهی و مبارزه با استبداد قرار داده است. میتوان گفت شاعر، خصوصاً اشعار دوران پختگی خود را به آزادی، مبارزه با جبر و استبداد، مبارزه با فقر اقتصادی مصر، قیام علیه حاکمان جور، استقلال فلسطین و اتحاد اعراب و مسلمانان اختصاص داده است. از میان آثار شعری فاروق میتوان به «آخر لیالی الحلم»، «دائماً أنت بقلبی»، «شیء سیبقی بیننا»، «لأنی أحبک»، «کانت لنا .. أوطان»، «لن أبیع العمر»، «ویبقى الحب»، «وللأشواق عودة»، «زمان القهر .. علمنی»، «أعاتب فیک عمری» و ... اشاره نمود که برخی از آنها به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و ... ترجمه گردیده است. (نک: جویده، 2010: www.goweda.com)
3ـ تعهد ادبی فاروق جویده
سه جریانِ فراگیرِ اسلامی، متوسطِ ملی و تنگترِ میهنی را باید اساسیترین جریانهای ادبیات متعهد امروز دنیای عرب دانست. اولی، از زمان سید جمال الدین اسدآبادی و شاگردش محمد عبده در قالب بیداری عربی ـ اسلامی شکل گرفت و هنوز هم در حوزة ادبیات، فعال است و هدفش توانمندسازی مسلمانان در برابر خطرات بیگانگان بود. (أبو حاقة، 1979: 106) دومین جریان، هدفش احیای تمدن عربی و میراث زبانی آن بود و از تمدن جدید اروپا به عنوان نمونة برتر، پیروی میکرد (همان: 176) و سومین جریان ادبی، اساسش عشق هر عرب به میهن و کشورش بود، (همان: 136ـ137) تا شاید آن را از بند استعمار و استبداد برهاند؛ البته این سه گرایش، با هم در تعامل بودهاند و جداسازی آنها از یکدیگر در شعر بسیاری از شاعران معاصر عرب امکانپذیر نیست.
فاروق جویده در بیان مضامین شعری خود از هر سه جریان، تاثیر پذیرفته است، اگرچه به سبب فضایی که در آن قرار گرفته است، دو جریان اول و سوم بیشتر در شعرش نمود دارد و درد و رنج مردم کشورش بیشتر وی را میآزارد.
3ـ1ـ مضامین تعهد ادبی در اشعار فاروق جویده
از آنجایی که عشق به میهن، تنها از احساسات وطندوستی فاروق جویده نشأت نگرفته و تمامی وطن سراییهای او در راستای انقلاب، بیداری و مقاومت است میتوان گفت که وی دنبالهرو مبارزانی چون سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده است؛ زیرا سید جمالالدین اسدآبادی در اواخر قرن نوزدهم با فعالیتهای فکری، سیاسی و اجتماعی خود، توانست گروهی از ادیبان و روشنفکران را دور هم جمع کند و با اصلاح دینی، بیداری اسلامی و آگاهی جمعی و نوشتن مقالات سیاسی، به زبان ساده و کمآرایه و دعوت به نگارش بی تعقید و تقلید و قرار دادن آن در مسیر خدمت به اندیشه، زمینة تحول عمیق ادبی را فراهم سازد، (میرزایی و طاهری نیا، 2004: 65) به طوری که عمر الدسوقی معتقد است: سید جمال الدین به مثابة روحی است که در شرق اسلامی دمید و منجر به بیداری قومی و فکری در ادبیات عصر جدید شد. (الدسوقی، 1973: 1/327) تأثیر اندیشههای سید جمالالدین در نسلهای بعدی هم ماندگار شد و نوگرایانی مانند فاروق جویده نیز از جریان ادبیی که این مصلح اجتماعی راه انداخت، تاثیر پذیرفتند. جویده که از روزنامهنگاران سرشناس حال حاضر مصر به شمار میرود، همچون اسدآبادی مقالات متعددی را در روزنامهها و خبرگزاریهای مصری منتشر میکند، همچنان که سید جمالالدین در نشریاتی چون «التجارة» و «العروة الوثقی»، مطلب مینوشت و آتش بیداری را در دلها شعلهور میکرد، (ضیف، 1961: 226) جویده نیز مقالات سیاسی زیادی را تحت عنوان «هوامش حرة» در سایت اختصاصی خود و نیز روزنامة«الأهرام» به رشتة تحریر کشیده و سعی در بیداری و آگاهی ملت عرب دارد.
سید جمال الدین که دردهای جامعه را در محورهایی چون استبداد حاکم،
بیخبری تودة مسلمان و جدایی و تفرقة میان مسلمانان میدانست، (باغچهوان، 1383: 229) اینک، شاعری چون فاروق جویده با سرلوحه قرار دادن اصول مذکور، شعرسرایی میکند، بگونهای که مهمترین مضامین تعهد ادبیش را در راستای مبارزه و قیام علیه حاکمان جور و استبداد، یکپارچگی اعراب و مسلمانان و ستیز با فقر و محرومیت قرار میدهد، از این رو میتوان تعهد ادبی در اشعار جویده را در مضامین سیاسی، اقتصادی، قومی و دینی و در راه رسیدن به اهدافی چون «آزادیخواهی و قیام علیه جبر حاکم»، «فقرستیزی و مبارزه با فساد والیان حکومتی»، «آزادی فلسطین» و «دعوت به اتحاد عرب زیر لوای اسلام» بررسی کرد:
3ـ1ـ1ـ مضامین سیاسی
مضامین و موضوعات مربوط به امور سیاسی، بیشترین سهم را در تعهد ادبی فاروق جویده دارند، چرا که اصلیترین چالش شعر جویده مبارزه با حکومت استبدادمنش این کشور در چند دهة گذشته است و حتی میتوان گفت که سایر مضمونهای تعهد در شعر جویده، همچون امور مربوط به اقتصاد، به نوعی ملهم از سیاستند. در اشعار سیاسی شاعر، آنچه نمود و ظهور بارزی دارد، مخالفت علنی و آشکار با حکومت حسنی مبارک و فریادهای آزادیخواهی او است.
3ـ1ـ1ـ1ـ آزادیخواهی و قیام علیه جبر حاکم
جویده شاعری است که لحظهای از روشنگری مردم مصر و افشاگری استبداد دستگاه خودکامة حسنی مبارک دریغ نکرده و از وضعیت نابسامان کشور در دوران حاکمیت مبارک و قبل از آن سخن گفته و درد و رنج مردم را در قصاید متعدد به تصویر کشیده است. او در قصیدة «أحزان مصر» کشورش را چون جسمی ضعیف میداند که استبداد حاکم، زیبایی و رونقش را تصرف کرده و دیگر خبری از زیباییهای بهارگونة آن باقی نمانده است، با اندکی تأمل در مضمون ابیات زیر میتوان به این نتیجه رسید که شاعر در سرودن این قصیده، گرایش میهنپرستانة منطقهای دارد و از به تاراج رفتن سرزمین مادری و فاصله گرفتن کشورش از شکوفایی قدیمش سخت اندوهگین است:
رأیتک یا مصر جسما نحیلا / فأین الجمال وأین البهاء؟ / وأین ثیابک عند الربیع / وأین عبیرک ملء الفضاء؟ / سلبناک کل الذی تملکین / إذا صارت الأرض للأشقیاء / سیبقى جمالک رغم الخریف / ورغم الریاح ورغم الشتاء 1 (جویده، 2000: 121)
علاقه و گرایش جویده به اقلیم و وطن خویش در بسیاری از قصایدش آشکار است، برای نمونه او در قصیدة «أین وجه بلادی» از شکوه و عزت از دست رفتة مصر سخن میگوید و از تفرقه و بردگیی میسراید که حاکمان جلاد صفت، هممیهنانش را گرفتار آن نمودهاند؛ چیدمان الفاظِ پر از خشم این قصیده، طوری است که از اندوه چندین سالة شاعر در برابر استبداد سایهافکنده بر کشورش، خبر میدهد:
کم عشتُ أسأل: أین وجه بلادی/ أین النخیل وأیندفء الوادی/ لاشیء یبدو فی السَّماءِ أمـامنا/ غیرُالظلام وصورة الجلاد/هَذِی بلادٌتاجرتفی عرضها/ وتفرَّقت شیعا بکلّمزادِ /لمیبق فیها غیر صبح کاذب/ وصراخ أرض ٍفی لظیاستعبادِ 2 (جویده، 2009: www.montadaalhilal.com)
در مصراعهای بعدی قصیده، شاعر اندوهگینانه و از سرِ درد، خشم خود را با بیان «فرار واژهها از دهانش» نشان میدهد:
وَصرخت .. والکلمات تهربُ من فمِی / هذِیبلادٌ .. لم تعد کبلادِی3 (همان)
جویده که یکی از منتقدان سرسخت حکومت حسنی مبارک است و در قصاید متعددی استبداد و جبر موجود در حاکمیت سی سالة او را به باد انتقاد گرفته و فریادهای کوبندهاش را در قالب شعر بر سر او کشیده است، در اواخر دوران حکومت حسنی مبارک، با قصیدهای تند، تحت عنوان «ارحل»، از او میخواهد دست از استبداد و خودکامگی برداشته و حکومت را رها کند. قطعاً عنوان قصیده، برگرفته از شعارها و پلاکاردهای مصریانی است که فریاد «ارحل ارحل» سر داده و فرو ریزی نظام مبارک را میخواستند. او در این قصیده، همنوا و همصدا با مردم مخالف رژیم، شعار میدهد، فریاد میزند و با انتشار این قصیده در سایتهای اینترنتی، همراهیخود را با مخالفان حکومت علنی میسازد:
ارحل کزین العابدین وما نراه أضلّ منک / ارحل وحزبک فی یدیک / ارحل فمصر بشعبها وربوعها تدعو علیک / ارحل فإنی ما أرى فی الوطن فردا واحدا یهفو إلیک / لا تنتظر طفلا یتیما بابتسامته البریئة أن یقبّل وجنتیک / ارحل وعارک أی عار / مهما اعتذرتَ أمامَ شعبکَ لن یفید الاعتذار / ولمن یکون الاعتذار؟ / لعیون طفلٍ / مات فی عینیه ضوءُ الصبحِ / لدموعِ أمٍّ لم تزل تبکی وحیدا / لا شیء یبکی فی رحیلک 4 (جویده، 2009: www.abc4.ahlamontada.net)
جویده برای قصیدة معروف بعدی خود، همانند قصیدة قبلی، یک عنوان جنجالی انتخاب میکند، یعنی قصیدة معروف «اغضب». عنوان قصیده نشاندهندة غضب شاعر است که در دل دارد و اینک برای فرو ریزی نظام حاکم، آن را با جوهر قلم وقریحة شعری خود، بر صفحة روزگار مینگارد. این قصیده صرفاً دعوت مردم برای خشم نیست؛ بلکه در ورای خود تلاشی است بیامان و تحریککننده، برای قیام علیه جور و استبداد و نیز دعوتی است برای یک انقلاب بنیادین، او در این قصیده، به طور مکرر فریاد «اغضب» سر میدهد، افراد غافل را از خواب بیدار میکند:
اغضب / فإن الله لم یخلق شعوباً تستکین / اغضب / فإن الأرض تـُحنى رأسها للغاضبین / اغضب فإنّ الأرض تحزن حین ترتجف النسور / اغضب / فإنک إن رکعت الیوم / سوف تظل ترکع بعد آلاف السنین / اغضب / فإن الناس حولک نائمون / کیف استباح الشرُ أرضک؟ / واستباح الذئبُ قبرک؟ / اغضب / إذا شاهدت کهَّان العروبة کل محتال تـَخفّى فی نفق / اغضب / فإن بدایة الأشیاء .. أولها الغضب / ونهایة الأشیاء .. آخرها الغضب / اغضب / لم یبق غیر الموت / إما أن تموت فداء أرضک / أو تباع لأی وغد 5 (جویده، 2011: www.treika.com)
حکومت استبدادی در مملکت زندانگونة مصر سبب شده تا جویده در چندین قصیدة کوتاه و بلند، به زور، زندان و شکنجة نظامیان مصر اشاره کند. شعر کوتاه «الرقاب»، که فقط دو بیت دارد، با تمام کوتاهیش نشانة بزرگی است از خشم و انزجار شاعر از حاکمان، والیان و نظامیان این کشور. استعاراتی که شاعر به کار برده و سردمداران مصر را به سگ تشبیه نموده، گواه این مدعا است:
کلّما شاهدتُ سَجّاناً / وسیفاً فوق أشلاء الرقاب / کلّما أیقنتُ أنَّ الأُسدَ ماتت / حینما ساد الکلاب 6 (جویده، 2000: 422)
3ـ1ـ2ـ مضامین اقتصادی
یکی از دلایل مهم خیزشهای مردمی در کشور مصر، فقر اقتصادی و تضاد طبقاتی موجود در این کشور بوده و وجود والیان و سیاستمداران رانتخوار، در رأس حکومت بر این امر دامن زده است؛ اقتصاد و وضع زندگی مردم، بسیار پایین و مشکلات معیشتی آنان بسیار زیاد است و درآمد سرانة اندک، بیکاری و اقتصاد وابسته از مهمترین چالشهای اقتصادی مردم است. در سال 1978 و در زمان انور سادات، رئیس جمهور وقت مصر، معاهدة صلح «کمپ دیوید» میان مصر و اسرائیل منعقد شد؛ معاهدهای که تا سالیان متمادی مصریها را درگیر پرداخت هزینههای سنگین کرد. با این معاهده، مصر از اتحادیة عرب اخراج شد و اعراب، تحریم مصر را در پیش گرفتند. یکی از
انگیزههای سادات از امضای این معاهده، امید به بهبود و دگرگونی وضعیت اقتصادی مصر بود، اما با گذشت بیش از سی سال نه تنها وضعیت اقتصادی مردم تغییر نکرد، بلکه امروزه خود مصریها معتقدند که مصر نه جهان سوم، که جهان چهارم است. اقتصاد و وضع زندگی مردم، بسیار پایین و مشکلات معیشتی آنان بسیار زیاد است و درآمد سرانة اندک، بیکاری و اقتصاد وابسته از مهمترین چالشهای اقتصادی مردم است. (نورانی، 1391: 205) چرا که سیاستهای اقتصادی حسنی مبارک نیز دنبالهرو رئیس جمهور سابق بوده و باعث ضعیف ماندن اقتصاد این کشور شده است. از این رو فقر اقتصادی و فساد مالی و اداری، مردم این کشور را به خیزش و انقلاب، فراخوانده (علوی سیستانی، 1391: 110) و فرهیختگان مخالف حاکمیت مبارک، در مقام انتقاد و مبارزه با آن برآمده و این مخالفت را در آثار ادبی خود نشان دادند. فاروق جویده در مبارزات ادبی خود با حکومت مبارک، همواره به فقر و محرومیت موجود در جامعه اشاره میکند و عامل آن را بیکفایتی حاکمیت و نیز فساد موجود در میان رجال سیاسی این کشور میداند و در غالب اشعار انقلابی خود، به این امر میپردازد.
3ـ1ـ2ـ1ـ فقرستیزی
همانگونه که اشاره شد، سیاستهای نابسامانی که از سوی حاکمان مصر در طول صد سال گذشته اتخاذ شده، چیزی جز فقر و تضاد طبقاتی شدید برای این کشور به بار نیاورده است، چنان که همواره و در طول اعتراضهای مردمی، فقر و گرسنگی یکی از دلایل عمدة آشوبها بوده است. جویده که در کنار این مردم زندگی کرده و سردی و گرمی معیشت آنها را چشیده، از این مشکل مردم غفلت نکرده و در قصاید متعددی به آن پرداخته است. از این رو میتوان این طیف از قصاید جویده را به تلاشهای شاعر در راه گرایشهای میهنپرستانه و منطقهای تعبیر نمود. در ابیات زیر شاعر مردم را به مبارزه با فقر و از بین بردن عوامل آن دعوت میکند و فقرزدایی را عاملی برای کم کردن دردهای جامعة خود میداند:
تعالوا نقاتل من جوع مصر / تعالوا نصافح آلام شعب / ونصرخ بالحزن هل من مزید؟ / تعالوا لنسکر من دمع أرض 7 (جویده، 2000: 144- 145)
شاعر در قصیدة مشهور «ارحل» فقر و بیکاری جوانان مصری را به مبارک و یاران او گوشزد میکند. کاملا مشخص است که فقر و عقبماندگی اقتصادی کشور، یکی از عمده دلایل کسانی است که به انقلاب ژانویة سال 2011 دعوت کرده و با زبان و قلم خود از آن حمایت نمودند:
ارحل فصوت الجائعین وإن علا لا تهتدیه بمسمعیک / کم من شباب عاطل أو غارق فی بحر فقر وهو یلعن والدیک 8 (جویده، 2009: www.abc4.ahlamontada.net)
او همچنین در قصیدهای با عنوان «الأرض قد عادت لنا»، به مشکلات اقتصادی مردم اشاره میکند. شاعر که در این شعر، حسنی مبارک را خطاب قرار داده، او را عامل نکبت و بدبختی مردم مصر معرفی نموده و در چند مصراع کوتاه، اشارههایی هرچند کوتاه، به کشتار مردم در جریان انقلاب 25 ژانویة 2011 مصر، کشتار کودکان، اندوه مادران و خشونت پلیس این کشور میکند و با کنایهای سرشار از تمسخر و آیرونی و طنزی تلخ و گزنده، مبارک را سرورش نامیده و لقب فرعون مصر را به او میدهد و میگوید:
یا سیدی الفرعون / هل شاهدت أشلاء الرعایا / سخط الوجوه.. تعاسة الأطفال / ذل الفقر.. حزن الأمهات علی الصبایا / أشباحک السوداء فی الطرقات / تشطرنا شظایا 9 (جویده، 2011: www.prof3laa.com)
جویده در نمایشنامة «الخدیوی» نیز اشارة کوتاهی به گرسنگی کودکان مصر
میکند و فقر این بیگناهان را برنمیتابد:
هل تغفر الأحلام/ أخطاء المهانة والخیانة والمجون..؟/ هل تغفر الأحلام جوع الطفل../ موت الفجر.. إذلال الدیون/ ما أسوأ الأحلام حین تصیر/ قیداً فی الرقاب نزیف دم/ فی العیون 10 (جویده، 2000: 892)
شاعر که در قصاید متعددی از فقر حاکم بر جامعه و بخصوص از فشاری که بر کودکان وارد میشود، پرده برمیدارد، در ابیات زیر، قدم فراتر نهاده و عامل فساد و دزدی مردم فرودست و کودکان بیگناه را فقر و نداری دانسته و معتقد است، کودکان برای فرار از گرسنگی به دزدی پناه میبرند؛ این فقر چنان شدید است که خدا و قیامت را از یاد مردم برده و ایشان برای یافتن قرص نانی به هر کاری دست میزنند:
ومضیتُ وحدی فی الطریق / وسمعتُ فی جیبی دبیباً خافتاً / وأصابعاً تلتف تلتمس الخفاء / ونظرتُ خلفی فی اضطراب / طفلٌ صغیرٌ لا تغطیه الثیاب / لِم یا بنیَّ الیوم تسرق / أینَ أنتَ من الحساب؟ / یوما ستلقی الله.. / لم ینطق المسکین قال بلهفة: / الله / من فی الأرض یخشی الله یا أبتاه؟ / الجوع یقتلنی ولا أجد الرغیف / والدرب کاللیل المخیف 11 (همان: 34ـ35)
3ـ1ـ2ـ2ـ مبارزه با فساد اقتصادی حاکمان
ساختار نظامی و غیرمردمی مصر باعث شده تا فساد گستردهای در سطح حکومت و در دستگاههای مرتبط با قدرت شکل گیرد. رانتخواران در سطحی گسترده، با استفاده از استبداد و دیکتاتوری، منافع مردم را تاراج کرده و با فرار از پرداخت مالیات صادرات و واردات و دهها راه دیگر، فساد را به حد اعلای خود رساندهاند. (نورانی، 1391: 205) همان طور که در بخش مقدمه اشاره شد، فاروق جویده، چندین سال، عضو هیأت تحریریة بخش اقتصادی روزنامة «الأهرام» بوده است. بدیهی است که او بیشتر از یک شهروند عادی، در جریان امور اقتصادی و سیاسی کشور و فساد و رانتخواری موجود در دستگاه حکومتی باشد، از این رو این امر، به اشعار او نیز راه یافته و وی در چندین قصیده، یکی از عوامل اقتصاد ضعیف مصر را، سران و والیان حکومتی، دانسته است.
شاعر در قصیدة «وتسقط بیننا الأیام» مستقیماً فقر و تاراج مردم را با عبارت «دزدان قبیله» به نیروهای داخلی نسبت میدهد که ثروت مردم را به باد داده و یا در راه نفع شخصی استفاده کردهاند:
لصوص الحیِّ قد سرقوا ثیابی / فصرنا فی مدینتنا عرایا / فلا وطنٌ یلمُّ العمر منّا / ولا أمل یلوذ بها الضحایا 12 (همان: 279)
همین مفهوم در قصیدة نسبتاً بلند «لصوص العصر» به گونهای زیباتر بیان شده است و جویده هم در عنوان قصیده و هم در لابلای مفاهیم تند ابیات، از فساد اقتصادی و حرامخواری والیان و حاکمان کشور میگوید. او در این شعر از سقوط آهوان و رقص کلاغان میسراید و از والیانی که مال مردم را میخورند و به چپاول نیازمندان مشغولند، انتقاد میکند؛ اما آنچه این شعر را زیباتر نموده، اقتباسی است که شاعر از امام علی (ع) در خطبة 27 نهج البلاغه نموده و رجال سیاسی کشورش را «أشباه الرجال»
دانسته است:
إنی حلمتُ ولم أکن أدری / بأنَّ قطائعَ الغربان ترقصُ کلّما سقطَ الغزال / لکننی أیقنتُ أنّ لصوص هذا العصر / قد سرقوا الحرام مع الحلال / أیقنتُ أنّ الأرضَ تُجهضُ نفسها / إن سادَ فی الأوطانِ أشباهُ الرجال 13 (همان: 510)
قصیدة «ماذا أصابک یا وطن»، یکی از قصاید اعتراضی جویده است. ساختار این قصیده به نحوی است که شاعر، به مشکلات و امور مختلف جامعه میپردازد و یکی از این مشکلات، مسائل مربوط به اقتصاد است که شاعر در مقطع نخست آن، فقر اقتصادی مردم را به چالش کشیده و معتقد است که مردم زحمتکش جامعه، از دسترنج خود بهرهمند نبوده و حاصل کار و تلاش آنان، نصیب افراد دیگری میگردد؛ او در این شعر، چنین افرادی را موش و مار و افعی میخواند که فقط به فکر منافع شخصی خودند:
والفئران تسکرُ من دماء الکادحین / لم یبق فی الحقل الجمیل / سوی الثعابین العتیقة / تنفث السم الدفین / لم یبق غیر قطائع الغربان / تنعی الموت فی الزمن اللعین 14 (همان: 529)
3ـ1ـ3ـ مضامین قومی ـ دینی
وطن از شاخصترین موضوعاتی است که ذهن انتقادگر و ظلمستیز فاروق جویده را به خود معطوف کرده و در این رهگذر، او همواره از دردها و زخمهای وطن عربی از مصر گرفته تا لبنان، فلسطین، عراق و ... سخن میگوید و هیچگاه خود را در قید و بند برخی مصلحتخواهیها و سیاستبازیها اسیر نمیسازد. جویده در کنار گرایشهای میهنپرستانة اقلیمی، دارای گرایشهای فرا منطقهای بوده و در غالب قصاید خود، قومیت و دینداری را در کنار یکدیگر به کار میگیرد و همواره به اسلامی بودن کشورهای عربی تأکید میورزد. او نسبت به سایر کشورهای عربی و اسلامی، احساس مسؤولیت و تعهد میکند و بخش قابل توجهی از قصاید خود را در دفاع از مستضعفانِ زیر یوغ استکبار، بویژه مردم فلسطین میسراید.
3ـ1ـ3ـ1ـ آرمان فلسطین
فلسطین که سرزمین پیامبران الهی است، به سبب وضعیت موجودش دغدغهای است که دل هر مسلمانی را به رنج میآورد و شاعری چون فاروق جویده را به سرودن اشعاری زیبا و انقلابی در شأن او میشوراند. او نیز همانند بسیاری از شاعران مقاومت، فلسطین را حق مردم این کشور دانسته و اسرائیل را اشغالگر معرفی کرده و از ظلم و تباهی موجود در این رژیم، پرده برمیدارد. توجه فراوان او به سرزمین و مردم فلسطین تنها از احساسات انساندوستانة شاعر نشأت نمیگیرد، بلکه از آنجایی که او شاعری با احساسات و گرایشهای فرامنطقهای بوده و عشق به جریانهای عربی و اسلامی در اندیشهاش جایگاه وسیعی دارد، برای رسیدن اعراب مسلمان به استقلال و خودکفایی کامل، در تکاپو بوده و قریحة شعری خود را در مسیر این گرایش قرار میدهد.
در قصیدة زیر، شاعر نومیدانه از اندوه سرزمین پیامبران مینالد و از ستارة سیاهی میگوید که در آسمان فلسطین به چرا مشغول است. این ستاره اشارهای است هنرمندانه و کنایهآمیز به ستارة داوود که بر روی پرچم اسرائیل نقش بسته است، با اینکه این ستاره و پرچم رژیم اشغالگر، به رنگ آبی است، اما شاعر، آن را که به اعتقاد برخی از یهودیان نشان قدرت یهودیت است، سیاه، «النجمة السوداء»، معرفی میکند و با این کار، انزجار خود را از اسرائیل نشان میدهد:
ماذا تبقّی من بلاد الأنبیاء؟ / لا شیء غیر النجمة السوداءترتع فی السماء / لا شیء غیرمواکب القتلى / وأنات النساء 15 (جویده، 2010: www.adab.com )
جویده در ادامة همین قصیده، به درد قدیمی فلسطین یعنی بیش از 50 سال اشغال، اشاره میکند و از سرنوشت آن در طول بیش از پنج دهه اشغال و آوارگی مردمانش میگوید و از تاراج سرزمین الهی و منزلگاه تعداد زیادی از پیامبران میسراید:
ماذا تبقى من بلاد الأنبیاء / خمسون عاما / والحناجر تملأ الدنیا ضجیجاً / خمسون عاماً فی المزاد / وکل جلاد یحدق فی الغنیمة / ثم ینهب ما یشاء / ماتت فلسطین الحزینة / فاجمعوا الأبناء حول رفاتها / وبکوا کما تبکی النساء / خلعوا ثیاب القدس / ألقوا سرها المکنون فی قلب العراء 16 (همان جا)
فاروق جویده از آنجا که از مخالفان سرسخت حاکمان جور خارجی است، در برابر سیاستمداران اسرائیلی خاموش نمینشیند و فریادهای کوبندهاش را بر سر آنان فرو میریزد. شاعر به آریل شارون، نخستوزیر سابق اسرائیل، که در آوارگی مردم فلسطین و کشتار آنان نقش زیادی داشته است، نامهای سرگشاده، در قالب شعر، نوشته و به شدت او و سیاستهایش را مورد حمله قرار میدهد و از فرط عصبانیت، او را این چنین به یک خوک انساننما تشبیه میکند:
قبیح وجهک المرسوم من أشلاء قتلانا / جبان سیفک المسموم فی أحشاء موتانا / قبیح أنت یا خنزیر کیف غدوت إنسانا / قبیح وجهک الملعون / یصیر وجه القدس فی عینیک أحزانا / ویسألنی أمام القبر طفل / لماذا لا یزور الموت أوطانا سوانا / أیا الله صار الحق بهتانا / أیا الله صار الملک طغیانا 17 (جویده، 2010: www.goweda.com)
گرایشهای موسوم به جریان اسلامی ـ عربی که از زیرشاخههای تعهد ادبی در ادبیات عربی بوده و جویده از آن تأثیر زیادی گرفته است، در قصیدة مذکور، کاملا مشخص است؛ چرا که شاعر در صدد مبارزه با یکی از رهبران اشغالگر اسرائیلی و دشمنان آزادی و استقلال مردم فلسطین است و از سوی دیگر از ضایع شدن حق مسلمانان به فریاد آمده است. او در قصیدة مذکور، آزادی فلسطین و سردمداری حکومت اسلامی را به صورت یکجا و کامل میخواهد.
3ـ1ـ3ـ2ـ دعوت به اتحاد عرب زیر لوای اسلام
فاروق جویده بیآنکه در مقطعی از قصاید خود، گرفتار افکار نژادپرستانه و گرایشهای پانعربیسم گردد، همواره منادی اتحاد اعراب در سایة اسلام است و مردم کشورهای عربی را به صلح و برادری دعوت میکند و تمامی مبارزه طلبیهای او از هیچ مکتبی جز اسلام و بشریت برگرفته نشده است. او در لابلای ابیات خود همیشه از وطن عربی سخن میگوید و به صورت مستقیم و غیرمستقیم هویت مردمش را اسلامی و عربی معرفی میکند. وطن در دیدگاه، اندیشه و شعر جویده تنها در چارچوب مرزهای جغرافیایی مصر خلاصه نمیشود؛ بلکه او تمامی مردم عرب را امتی واحد دانسته و در آرزوی استقلال، پیشرفت و وحدت وطن عربی است؛ چرا که وحدت عربی یعنی حقیقت وجود عرب به حکم اتحاد زبان، تاریخ و آرمانها؛ بطوری که حتی اگر میان دولتها اختلافاتی وجود داشته باشد، این اختلافات منکر آن نمیشود. (الشرقاوی، بیتا: 53) هر چند عمدة وطن سراییهای جویده متوجه مصر و فلسطین است اما در مجموعههای مختلف شعریش از سایر کشورهای عربی از جمله عراق و لبنان نیز
میسراید.
او در قصیدهای با عنوان «سیف الغدر کذاب» سیاستهای حاکم وقت عراق، صدام حسین، را زیر سوال میبرد و از او میخواهد که به جنگ با کویت، که در دوم آگوست سال 1990 آغاز شد و در طی آن عراق به کشور دوست، همزبان و همسایه یورش برد، خاتمه دهد؛ در این ابیات، شاعر از یک سو به زبان ملت مصر، با مردم کویت همدردی میکند و از دیگر سو، برادرانه و نه از روی جبر و کینه، بغداد را به سازش دعوت
مینماید:
بغداد هل لم یزل للشعر أحباب / شعب یموت وما للموت أسباب / صرنا أسوداً نبیع الموتَ فی سفه / أسد علی الأهل للأعداء أذناب / دم الکویت علی عینیک أرَّقنی / فهل جزاء الوفا قتل وإرهابُ / هذا أخی فی حنایا القلب یسکننی / فکیف تسکنُ وسط القلب أنیاب / قل للکویت التی تبکی شواطئها / فی کل بیت لکم فی مصر أحباب / بغداد لا تعتبی إن قلت فی ألم / عودی إلی الحقِّ سیف الغدر کذاب 18 (جویده، 2000: 493ـ495)
در قصیدة «مرثیة حلم» که سرشار از حزن و اندوه برای آرزوهای بربادرفته و رویاهای خاموش است، از نابودی تاریخ و هویت جمعیشان میگوید و بر آنها مرثیه میسراید. او معتقد است که اعراب با دست خود دستهایشان را قطع کردند، از این رو با حسرت فراوان میگوید:
صرنا عرایا وکلّ الأرض قد شهدت / أنّا قطعنا بأیدینا أیادینا 19 (همان: 369)
در بیت مذکور، تقابل جمع قلت و کثرت کلمة «ید» زیبایی خاصی به شعر داده است. او سپس از مرگ بیروت و خودکشی قدس سخن به میان آورده و میگوید:
بیروت فی الیمِّ ماتت قدسنا انتحرت / ونحن فی العار نسقی وحلنا طینا 20 (همان)
در ادامة همان مقطع، شاعر از اسارت قبلة نخستین مسلمانان سخن میگوید و نتیجة آن را اختلافات موجود میان حاکمان دولتها میداند:
القدس فی القید تبکی من فوارسها / دمع الـمنابر یشکو للمصلینا / حکّامنا ضیعونا حینما اختلفوا / باعوا الـمآذن والقرآن والدینا / حکامنا أشعلوا النیران فی غدنا / ومزّقوا الصبح فی أحشاء وادینا 21 (همان: 370)
و در نهایت با بیت زیر که در آن از نبود یک وطن عربی خالص افسوس میخورد، قصیده را به پایان میرساند:
ما أثقل العمر لا حلمٌ ولا وطنٌ / ولا أمان ولا سیف لیحمینا 22 (همان: 373)
بیت مذکور که حرف دل شاعر است، معانی عمیقی را در درون خود، نهفته دارد و او
به اندک بودن امید به زندگی، اتحاد، امنیت و قدرت کشورهای عربی اشاره کرده و زندگی در چنین جایی را بسیار سخت میداند. اما آنچه که از بافت کلی قصیده استخراج میگردد، گرایش شدید شاعر به جریان عربی ـ اسلامی است. جویده از اینکه مردم عرب نتوانستهاند به یک وحدت دینی و ملی برسند، غمگین بوده و معتقد است که این افتراق دینی و قومی سبب زوال هویتشان شده است. همانگونه که عنوان قصیده، «مرثیه الحلم»، نیز گواهی میدهد، جویده رویای اتحاد عرب را در سر میپرورانده و اکنون با اشغال فلسطین، وضعیت لبنان و حاکمیت استبداد در مصر و چند کشور عربی دیگر، به این رویای تحققنیافته، مرثیهسرایی میکند.
4ـ نتایج
با بررسی قسمتی از اشعار فاروق جویده در زمینة تعهد ادبی، نتایج زیر به دست آمد:
ـ فاروق جویده به صورت کاملا آگاهانه و نه از روی تفنن و نیز بی آنکه از مکتب فکری خاصی متاثر شده باشد، خود را ملزم به بیان بیپروای مشکلات میهن خود در قالب شعر میکند.
ـ تعهد شاعر دارای گرایشهای پانعربیسم نیست، بلکه مبارزات ادبی او دارای گرایشهای اسلامی ـ عربی بوده و نیز به ارزشهای میهنپرستانة منطقهای خود، پایبند است.
ـ کشور مصر که همواره از عدم آزادی در رنج بوده و جبر حاکمیت بر سر مردم این کشور، سایه افکنده است، شاعر را بر آن داشته تا به منظور بیداری مردم غفلتزده، اشعار کوبنده و انقلابی خود را در دفاع از آزادی و مبارزه با استبداد و نابرابری به جامعه عرضه کند.
ـ مهمترین مضمون تعهد شعری جویده، «سیاسی» است؛ یعنی محور اساسی تعهد این شاعر سیاسی بوده و علت آن، شرایط نابسامان سیاسی مصر در چند دهة گذشته است.
ـ مبارزه با فقر و محرومیت موضوع دیگری است که ذهن انتقادگر شاعر را به تحریک واداشته و او را ملزم به دفاع از مردم فقیر و اقتصاد ضعیف کشورش در قالب شعر نموده است.
ـ اتحاد عرب در زیر سایة اسلام، آرزوی دیگری است که شاعر در سر میپروراند و برای رسیدن به این مهم، مردم و حاکمان کشورهای عربی را به صلح و زندگی مسالمتآمیز دعوت میکند.
ـ قضیة فلسطین در اشعار شاعر، جلوه و انعکاس فراوانی داشته و او به صورت علنی با اشغالگران، به مبارزه برخاسته و در این راه از بیان تند و بیپروا، هیچ واهمهای ندارد و این امر او را به یکی از شاعران مقاومت بدل کرده است.
پینوشتها
- 1. ای مصر تو را پیکری لاغر میبینم / کجاست آن زیبایی و آن شوکت / و کجاست لباسهایت در فصل بهار / کجاست آن بوی خوش که تمام فضا را پر میکرد / هر آن چه داشتی ما از تو گرفتیم / آن گاه که زمین، در بند بیرحمان گرفتار شد / با وجود پاییز، زیباییات باقی خواهد ماند / و هر چند که زمان طوفان و سرمای زمستان باشد.
- 2. سالهاست که از خودم میپرسم کجا رفت شکوه سرزمینم / کجاست نخلستانها و گرمای درهها / دیگر در آسمان مقابلمان چیزی هویدا نیست / غیر از تاریکی و صورت جلادها / این وطن من است که در پهنایش داد و ستد میکنند / و مردمانش در گروههایی زیاد به تفرقه افتادهاند / در سرزمین من جز صبح کاذبی باقی نمانده / و فریاد زمینی در حرارت ظلم و بردگی.
- 3. و فریاد بر آوردم در حالی که واژه ها از دهانم به سرعت فرار میکردند / این سرزمینی است که میهن سابقم نخواهد شد.
- 4. برو همچون زینالعابدین [رئیس جمهور تونس] که او را گمراهتر از تو نمیدانم / برو که حزبت در دستان توست / برو که ملت و مرز و بوم تو را نفرین میکند / برو که من گمان نمیکنم کسی در وطن برایت خوشآمد بگوید / منتظر نباش که کودک یتیمی با تبسم معصومانهاش بوسه بر صورتت بزند / برو که ننگت بسیار بزرگ است / هر قدر در برابر مردمت عذرخواهی کنی فایدهای نخواهد داشت / از چه کسی عذر میخواهی؟ / از چشمهای کودکی که / روشنایی صبح در چشمش مرده است / از اشکهای مادری که همیشه تنها گریه میکند / هیچ کس برای رفتن تو اشکی نخواهد ریخت.
- 5. خشمگین باش / خدا هیچ ملتی را خوار خلق نکرده است / خشمگین باش / زمین در برابر افراد خشمگین سر تعظیم فرود میآورد / خشمگین باش / زمانی که عقابها از ترس به خود میلرزند، زمین غمگین میشود / خشمگین باش/ اگر امروز سر تسلیم فرود آوری / بعد از هزاران سال باز تسلیم خواهی شد / خشمگین باش/ مردمان اطرافت همگی به خواب فرورفتهاند / چه شد که شرارت، خاک سرزمینت را مباح شمرد / و چه شد که گرگ حتی تجاوز به قبرهایت را مباح تلقی کرد / خشمگین باش / زمانی که ساحران عرب را [همچون] حیلهگرانی مشاهده کردی که در زیر زمین مخفی میشوند / شروع هر کاری خشم است / و آخر هر کاری نیز به خشم ختم میشود / خشمگین باش / دیگر جز مرگ راهی نمانده است / یا باید در راه سرزمینت بمیری / یا این که به عنوان برده فروخته شوی.
- 6. چه بسا مشاهده کردم زندانبانی / و شمشیری بالای گردنهای شکسته / چه بسا یقین کردم که شیرها میمیرند / زمانی که سگها، زمام امور را در دست داشته باشند.
- 7. بیایید برای گرسنگی مردم مصر بجنگیم / بیایید به دردهای مردم برسیم / و با غم و اندوه فریاد زنیم: آیا [ظلم] بیش از این؟ / بیایید با اشک زمین، سرمست گردیم.
- 8. برو که هیچگاه نالة گرسنگان هر چند که بلند باشد به گوش تو نخواهد رسید / چه بسیار جوانان بیکار و غرق در فقر و نداری، که والدینت را لعنت میکنند.
- 9. سرورم فرعون / آیا اندامهای [پاره پارة اجساد] مردم را میبینی / خشم چهرهها .. بدبختی کودکان را .. / ذلت فقر .. اندوه مادران بر کودکانشان را / اشباح سیاهت در گردنهها / اجسادمان را به دو نیم میکنند.
- آیا رویاها خواهند بخشید؟ / اشتباهات حقارت، خیانت و هرزگی را / آیا رویاها، گرسنگی کودکان را خواهند بخشید / مرگ سپیده دم و تحقیر تعهدات را چطور؟ / رویاها چه قدر بدند / زمانی که قید و بندی میشوند بر گردنها [و] خون[شان] را میریزند / و نیز قید و بندی بر چشمها.
- تنها به راه افتادم / در جیبم [صدای] ضعیف خزندهای را شنیدم / و انگشتهایی که مخفیانه در آن تاب میخوردند و دنبال [چیزی] میگشتند/ با نگرانی پشتم را نگاه کردم/ پسر بچهای که
لباسهایش تنش را نپوشانده بود/ پسرم چرا دزدی میکنی؟ / از روز جزا نمیترسی؟ / روزی خدا را خواهی دید/ بیچاره حرفی نزد اما با دلواپسی گفت: خدا/ چه کسی روی زمین از خدا میترسد پدر جان؟! / گرسنگی من را میکشد و قرص نانی نمییابم / و راه مانند شب هولناک است. - دزدان قبیله لباسهایم را دزدیدند / و در شهر خود عریان شدیم / وطنی نیست که ما را در خود جمع کند / و نه آرزویی که قربانیها بدان پناه برند.
- من به رویا پرداختم و نمیدانستم / که دستههای کلاغها میرقصند زمانی که آهوان از بین روند / اما یقین داشتم که دزدان این عصر / حرام را با حلال دزدیدند / یقین داشتم که زمین سقط جنین میکند / اگر در وطن، شبهمردان سیادت کنند.
- موشها از خون زحمتکشان مست میشوند / در مزرعة زیبا چیزی نماند / به جز افعیهای قدیمی / که سم پنهان خود را میریزند / چیزی جر دستههای کلاغها باقی نمانده / که در زمان ملعون، خبر مرگ میدهند.
- از سرزمین پیامبران چه چیزی مانده؟ / چیزی جز ستارة سیاهی که در آسمان میچرد، نمانده است / چیزی نمانده غیر از تل کشتگان / و نالههای زنان.
- از سرزمین پیامبران چه چیزی باقی مانده؟ / پنجاه سال مانده / و حنجرههایی که با نالههای خود دنیا را پر کردهاند / پنجاه سال است که [فلسطین] به حراج گذاشته شده / و تمامی جلادان به چپاول این غنیمت چشم دوختهاند / سپس هر آن چه میخواهند غارت میکنند / فلسطین غمگین مرد / و فرزندانش دور نعشش جمع شدند / و گریه کردند، آن گونه که زنان میگریند / لباسهای قدس را برکندند / و راز نهانی قلبش را علنی و آشکار کردند.
- چقدر زشت است صورت تو که از تکههای بدن کشتههای ما نقاشیشده / شمشیر آغشتهبهسم تو در بدن مردگان ما چقدر هراسان مینماید / ای خوک! چقدر تو زشتی، چگونه انسان شدی / چهرة ملعونت زشت است/ چهرة قدس در برابر دیدگانت به حزن و اندوه تبدیل میشود/ کودکی در مقابل قبر از من میپرسد/ چرا مرگ غیر از میهن ما، به دیدار سرزمینهای دیگر نمیرود / ای خدا! حق به بهتان تبدیل گشته است / ای خدا! حکومت به طاغوت تبدیل گشته است.
- آیا بغداد همیشه دوستدار شعر نبود / مردمی بی دلیل میمیرد / همچون شیرهایی شدهایم که در سفاهت مرگ را خرید و فروش میکنیم / بر اهل خود شیر و پیرو دشمنان خود هستیم / خون کویت در برابر دیدگان تو مرا بدخواب میکند / آیا پاداش وفا، قتل و کشتار است؟ / این برادر من است که در عمق وجود زندگی میکند / چگونه همینک در وسط قلب نیش وارد شده؟ / به کویت که سواحلش میگرید، بگو / برای هر کدام از شما در بین مردم مصر دوستانی است / ای بغداد سرزنش نکن زمانی که میگویم / به حقیقت برگرد، شمشیر کینه دروغین است.
- عریان شدیم و همة زمین شاهد است / که با دست خود دستانمان را قطع کردیم.
- بیروت در دریا مرد و قدس خودکشی کرد / و ما ننگآمیز گل و لای خود را آبیاری میکنیم.
- قدس در بند به سبب وجود سوارهنظامها میگرید / اشک منبرها به نمازگزاران شکایت میبرند / حاکمانمان موقع اختلاف، ما را ضایع کردند / گلدستهها، قرآن و دین را معامله نمودند / حاکمان، فردای ما را به آتش کشیدند / و در بطن مملکت ما صبح را نابود کردند.
- عمری که در آن رویا و وطنی نباشد چقدر سنگین است / و نه امنیت و شمشیری که از ما حمایت نماید.