نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
استادیار دانشگاه قم
چکیده
از آنجایی که یکی از مهمترین عرصههای تکریم و حفظ وجهه، زبان است، هر زبانی برای خود از مکانیزمهای مشخصی جهت تحقق این امر استفاده میکند و از جملة این مکانیزمها، بهرهگیری از صفات و ضمایر اشاره است. پژوهش پیش رو در صدد است تا کاربرد صفات و ضمایر اشاره را در عرصة حفظ وجهه در قرآن کریم بررسی نماید و شیوة برخورد مترجمان با این پدیدة زبانی را
ارزیابی کند.
در این پژوهش که با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته، نگارندگان از نظریة استعارههای مفهومی یا شناختی که از سوی لیکاف و جانسون مطرح شده، مدد جستهاند و در بررسی نُه آیهای که در ابتدای سورههای بقره، یونس، یوسف، رعد، حجر، شعراء، نمل، قصص و لقمان قرار دارند، به این نتیجه رسیدهاند که در قرآن از صفات و ضمایر اشاره به دور به عنوان ابزاری برای حفظ وجهه استفاده شده که اساس آن یک استعارة جهتی است و در آن «شیء خوب، قدرتمند و با ارزش، دور است» که البته این دوری میتواند در عرض یا طول باشد. برخی مترجمان قرآن در برخورد با این پدیده، با
بیتوجهی از کنار آن گذشته و به ترجمة تحت اللفظی بسنده نمودهاند و برخی دیگر نیز از راهکارهای متفاوت به پدیدة فوق الذکر توجه نموده و در جهت بدست دادن ترجمهای صحیح برآمدهاند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Demonstratives as a face saving device in Quran and how translators deal with this phenomenon
نویسندگان [English]
- Hasan Meqyasi
- Mahdi Moqaddasi nia
چکیده [English]
Since language is one of the most important arenas for face saving actions, each language has its mechanisms for it.
This article tries to study the use of the demonstratives as a face saving device in the Quran and sheds light on how translators deal with this phenomenon.
In this research, which has been conducted on the basis of a descriptive-analytical approach, relying on the conceptual metaphors theory, researchers have come to this conclusion that the Quran has used distal demonstratives as a face saving device and utilizing this mechanism is based on an orientational metaphor that "all good and valuable things are inaccessible", and this inaccessibility could be in a horizontal or vertical axis.
Some translators have considered this linguistic phenomenon, and employing different approaches have tried to translate correctly, while others have disregarded this fact.
کلیدواژهها [English]
- Demonstrative pronouns and adjectives
- Saving face
- Orientational metaphor
- translation of Quran
1 ـ مقدمه
یکی از موضوعاتی که تمامی زبانها مبتلا به آن هستند، حفظ وجهة مخاطب و غایب است که امروز توسط اندیشمندان رشتة کاربردشناسی و نیز جامعه شناسی زبان، مورد کنکاش و بررسی قرار میگیرد. دلیل اهمیت موضوع حفظ وجهه و پرستیژ اجتماعی را باید در این نکته جستجو کرد که عدم رعایت آن میتواند پیامدهای منفی به دنبال داشته باشد. تلاش پژوهشگران در این مقاله بر آن است تا به این پرسش ها پاسخ دهند که آیا صفات و ضمایر اشاره میتوانند به عنوان ساز و کاری برای حفظ وجهه قرار گیرند؟ اگر پاسخ مثبت است چطور این صفات و ضمایر اشاره، چنین کارایی را برای خود ثبت کردهاند؟ مترجمان قرآن کریم با این پدیدة زبانی چگونه برخورد کردهاند؟ بهترین راهکار برای ترجمة صفات و ضمایر اشارهای که نقش تکریمی دارند، چیست؟
اهمیت این مقاله در آن است که میتواند پرده از کارکرد اشارهها در زمینة حفظ وجهه بردارد و دلیل این کارکرد را نیز بیان کند. از سوی دیگر، این تحقیق میتواند راهکاری برای مترجمان بدست دهد تا در راستای آشنایی هر چه بهتر با این پدیدة زبانی و نیز شکل بهتر ترجمة آن گام بردارند.
در خصوص بررسی مکانیزمهای حفظ وجهه و رعایت ادب در قرآن، پژوهشهای مختلفی انجام گرفته است که از مهمترین آنها میتوان به مقالة دکتر محمد رضا فخر روحانی (1382)، زیر عنوان «بررسی زبان شناختی نام ها و القاب حضرت محمد (ص) در قرآن کریم» اشاره کرد.
در زمینة استعارههای جهتی که توضیح آن در بخشهای بعدی مقاله آمده است، پژوهشهای خوبی صورت گرفته است که از آن جمله میتوان به مقالة عالیه کرد زعفرانلو و خدیجه حاجیان (1389) تحت عنوان «استعارههای جهتی در قرآن با رویکرد شناختی» اشاره کرد که در مجلة نقد ادبی به چاپ رسیده است و مورد دوم نیز متعلق به خانم دکتر شیرین پورابراهیم است که پایاننامة دکتری خود را به موضوع
استعارههای شناختی در پانزده جزء اول قرآن کریم اختصاص دادهاند که هر دو پژوهش یادشده ارزشمند و راهگشا است.
در خصوص ترجمة صفات و ضمایر اشاره میتوان به مقالة سید جلیل شاهرودی (1384) اشاره کرد که تحت عنوان «گروه اسمی در ویرایش و ترجمه» منتشر شده است؛ البته مقالة مذکور تنها تحقیق در این خصوص نیست، بلکه در این باب، تحقیقات گستردهای انجام شده است.
تفاوت مقالة پیش رو با تحقیق انجام شده توسط دکتر فخر روحانی در آن است که پژوهش پیش رو به یک مقولة خاص دستوری یعنی «اشارهها» و کارکرد احترام آمیز آنها پرداخته و بنیان آن را که یک استعارة جهتی است، به کنکاش گذارده است.
ویژگی بارز مقالة حاضر در مقایسه با اثر دکتر زعفرانلو و حاجیان در آن است که در این مقاله، کارکرد استعارههای جهتی را در مکانیزمهای رعایت ادب و احترام بررسی میکند و صفات و ضمایر اشاره را به عنوان یکی از این مکانیزم ها مورد بررسی
قرار میدهد.
وجه تمایز این تحقیق با مقالة سید جلیل شاهرودی در آن است که تحقیق پیش رو به بررسی موردی چند آیه اختصاص دارد که در آنها صفات و ضمایر اشاره با عمق فراوان و با توجه به بعد زبان شناختی شان به بحث گذارده شده است.
2 ـ صفات و ضمایر اشاره
یک جمله، از گروههای مختلف اسمی و فعلی تشکیل شده است. یک گروه اسمی از یک هستة اسمی شکل میگیرد که میتواند در کنار خود چند وابسته داشته باشد. وجود هسته امری الزامی است و حال آنکه حضور وابسته ها امری اختیاری محسوب میگردد تا جایی که ممکن است یک گروه اسمی تنها از هسته ـ بدون حضور هیچ گونه وابستهای ـ تکوین یافته باشد. (کویپر و آلن، 1996: 214 ـ 218) هستة گروه اسمی را اسم یا عناصر شبیه اسم تشکیل میدهند. (اکمجیان، 1997: 191) که این شبه اسمها شامل
اسمهای عام، اسمهای خاص، ضمایر شخصی و... میشود. (شاهرودی لنگرودی، 1384: 110) وابستههایی که به اسم میچسبند، برحسب جای قرار گرفتنشان به دو دسته تقسیم میشوند: وابستههای پیشین (معرف ها) و وابستههای پسین. یکی از وابستههای پیشین، صفتهای اشارهای است که دورترین جایگاه را در گروههای اسمی نسبت به هسته دارد و شامل این، آن، اینها و آنها است. (همان: 111) به این عبارت توجه کنید:
«این کتاب ارزشمند را از بازارچة کتاب خریدم»
در عبارت فوق «این کتاب ارزشمند» یک گروه اسمی است که هستهاش «کتاب» و وابستة پیشین آن، صفت اشارة «این» است که به عنوان معرف نیز شناخته میشود. اگر این صفتهای اشاره که در عربی با واژگانی مانند «هذا ـ هذان ـ هؤلاء ـ هذه ـ هاتان ـ هؤلاء ـ ذلک ـ ذانک ـ اولئک ـ تلک ـ تانک ـ اولئک» ذکر میگردد، به صورت مستقل بیایند و همراه یک هسته اسمی نباشند، در نظریههای زبان شناسی جدید، خود به عنوان ضمیر تلقی میشوند و دیگر حکم وابسته را ندارند. صفتها و ضمایر اشاره به دو بخش تقسیم میشوند. برخی از آنها صفتهای اشاره به دورند که در عربی شامل «ذلک ـ ذانک ـ اولئک ـ تلک ـ تانک ـ اولئک» میشوند و برخی دیگر نیز صفتهای اشاره به نزدیک تلقی میگردند که در عربی شامل «هذا ـ هذان ـ هؤلاء ـ هذه ـ هاتان ـ هؤلاء» است. بحث اصلی ما در اینجا، به هر دو حوزة صفتها و ضمیرهای اشاره به دور مربوط میشود.
3ـ وجهه
واژة وجهه که به معنای جایگاه، هویت و موقعیت اجتماعی تعریف شده و امروز به رشتههای مختلفی همچون روانشناسی، زبان شناسی اجتماعی و غیره راه یافته است، به باور برخیها ریشه در زبان چینی دارد. (بارگی یللا، 2003: 1453 ـ 1469) تعریفی که جامعه شناسان زبان از واژة وجهه بدست دادهاند، نشان میدهد که وجهه، خودانگارة عام یک شخص است و بر آن جنبة عاطفی و اجتماعی فرد دلالت دارد که هر شخصی از آن برخوردار است و انتظار دارد دیگران آن را به رسمیت بشناسند. (یول، 1385: 82)
وجهه به دو دستة مثبت و منفی تقسیم میشود: وجهة مثبتِ (خودمانی) یک فرد عبارت از نیاز اوست مبنی بر اینکه دیگران وی را بپذیرند و به عنوان جزئی از خویشتن بدانند ؛ ولی وجهة منفی (رسمی) یک فرد، حکایت از نیازی دارد که فرد به استقلال و لحاظ قرار دادن جایگاه اجتماعیش دارد. (وارد هاف، 2010: 292)
کنشهای حافظ وجههای که جهت گیری آن وجهة منفی (رسمی) اشخاص است، بر این امر گرایش دارد که حرمت اشخاص را نشان دهد و در اصطلاح از آن با عنوان ادب سلبی یاد میشود ؛ ولی در مقابل آن، کنشهای حافظ وجههای که سمتگیری آن وجهة مثبت (خودمانی) فرد است، گرایش به آن دارد که همبستگی افراد را نشان دهد. (کادار و هاف، 2013: 18) به مثالهای ذیل توجه کنید:
الف ـ جناب آقای پرفسور حسن محمدی، عضو هیأت علمی گروه زبان انگلیسی دانشگاه سمنان / لطفا در جلسة فردا حضور به هم رسانید.
ب ـ حسن جان / جلسه فردا یادت نره.
جملة اول که دلالت بر یک کنش حافظ وجهه ـ با جهت گیری وجهة منفی (رسمی) ـ دارد، نشانگر فاصلة اجتماعی مخاطب با متکلم است ؛ ولی جملة دوم که حکایت از یک کنش حافظ وجهه ـ با جهت گیری وجهة مثبت ـ دارد، بازتاب دهندة صمیمیت میان متکلم و مخاطب است. اگر فردی، یک نامة رسمی خطاب به «حسن محمدی» مینویسد، نمیتواند در هنگام خطاب قرار دادن وی، از عبارت «حسن جان» استفاده کند ؛ چرا که اگر فردی در هنگام خطاب از عبارتی استفاده کند که تعریف نامناسب از هویت مخاطب را با خود به دنبال داشته باشد، مرتکب کنشی شده است که به وجهة منفی (رسمی) شنونده لطمه وارد میکند. (برون و لیونسن، 1987: 68 ـ 69) حال اگر فرد در جمعی در مورد «حسن محمدی» سخن میگوید، نباید از عبارتی استفاده کند که در غیاب وی، وجهة منفی (رسمی) او را هدف قرار دهد. به مثال ذیل توجه کنید:
الف ـ پرفسور حسن محمدی، استاد دانشگاه سمنان معتقد است که ...
ب ـ حسن معتقد است که ...
عبارت «الف» حکایت از آن دارد که گوینده وجهة منفی (رسمی) شخصی که در موردش سخن می گوید، حفظ میکند ؛ ولی در عبارت «ب» وجهة مثبت (خودمانی) فرد مد نظر است.
با توجه به نمونة الف و ب، کنشهای حافظ وجهة منفی (رسمی) فقط در هنگام خطاب مورد توجه نیستند ؛ بلکه فرد در هنگام ذکر نام یک فرد یا یک شیء مقدس نیز باید این موضوع را مد نظر داشته باشد. (بیمن، 1986: 153) برای نمونه فردی که در مورد پیامبر مکرم اسلام سخن می گوید، سعی می کند تا وجهة رسمی او را با استفاده از عباراتی همچون «پیامبر اسلام»، «حضرت محمد»، «رسول مکرم اسلام» و ... حفظ کند.
4 ـ صفات و ضمایر اشاره به دور به مثابة مکانیزم حفظ وجهه
پیش از ادامة بحث باید به این نکته مهم اشاره کرد که صفات و ضمایر اشاره میتوانند یک کاربرد خنثی و یک کاربرد غیر خنثی داشته باشند. منظور از کاربرد خنثی آن جایی است که صفات و ضمایر اشاره صرفا کارکرد تعیین یا همان نقش معرف را دارند.
برای نمونه، وقتی میگوییم «آن کتاب را میخواهم.» صفت یا ضمیر اشاره، کارکرد تعیینی دارد، یعنی مشخص میکند که یک کتاب خاص مد نظر است؛ ولی آنچه پژوهشگران در این تحقیق، دنبال میکنند، همانا تبیین مواضعی است که در آنها، صفات و ضمایر اشاره کارکردی فراتر از کارکرد عادی خود دارند، یعنی استفاده از آنها برای القای مقصود خاصی به کار رفته است. در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چطور
میتوان تشخیص داد که این اسم اشاره کارکرد خنثی دارد یا غیر خنثی، باید گفت که در تشخیص، مرجع یابی از اهمیت فراوانی برخوردار است. برای نمونه در آیات مورد بحث ما در این مقاله، صفات و ضمایر اشاره به دور، در ابتدای سوره ذکر شده،
یعنی اینکه پیش از این بحثی در مورد «ما یشار إلیه» به میان نیامده است، ضمن آنکه ارجاع به چیزی در خارج از متن نمیتواند باشد؛ زیرا در تعیین موردی که به آن
اشاره میشود، خلط پیش میآید و هر کسی ارجاع را به کتاب مورد علاقة خود نسبت میدهد. با توجه به این موضوع، صفات و ضمایر اشارة به کار رفته نه میتواند ارجاع داخل متنی داشته باشد و نه ارجاع خارج متنی. از سوی دیگر، آیات مورد بحث در این پژوهش، آیات ابتدایی هستند و همان طور که در هر کتابی مرسوم است، در ابتدا توضیحاتی دربارة خود کتاب بدست داده میشود و در اوایل هر بخش از کتاب تلاش میشود تا ضمن بدست دادن مقدمهای کوتاه دربارة آن بخش، بحث آغاز گردد. در قرآن نیز موضوع به همین منوال است. در ابتدای سورة بقره، توضیحاتی دربارة خود قرآن میآید و در ابتدای دیگر سورهها نیز موضوع به همین شکل دنبال میشود. پس با توجه به توضیحات بدست داده شده، جایی برای تلقی اینکه ارجاع به خارج متن یا چیزی در داخل متن باشد، وجود ندارد.
با توجه به آنچه در بخش پیشین آمد، هنگام سخن گفتن دربارة افراد و اشیاء مقدس نیز، باید از واژهای که میتواند وجهة رسمی آن فرد یا شیء را بر هم بزند، اجتناب نمود و باید در هنگام ذکر نام آن، موضوع احترام را رعایت کرد. یکی از مکانیزم های حفظ وجهه، استفاده از صفات و ضمایر اشاره به دور، در هنگام ذکر نام فرد، یا شیء مقدس است. سکاکی در مفتاح العلوم خود می گوید: «برخی مواقع از اشاره به دور برای تعظیم یک چیز استفاده میشود، برای نمونه، میتوان از عبارت ذلک الفاضل، اولئک الفحول و نیز کلام خداوند یاد کرد که میگوید: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین.» (سکاکی،1420: 277)
نمونة این امر را در زبان فارسی نیز شاهدیم. برای مثال در تمامی بخشهای کتاب تذکرةالأولیای عطار که هر کدام به زندگی یکی از عرفا اختصاص دارد، هیچ موردی را نمییابیم که با چیزی غیر از صفت اشارة «آن» شروع شده باشد. استفاده از این صفت اشاره هنگام شروع سخن گفتن دربارة زندگی عرفا، حکایت از آن مکانیزمی دارد که در گذشته برای بیان احترام مورد استفاده قرار میگرفته است. برای نمونه میتوان به عبارت ذیل اشاره کرد: «آن سلطان العارفین، آن برهان المحققین، آن خلیفة الهی، آن دعامة نامتناهی، آن پختة جهان ناکامی، شیخ وقت أبویزید بسطامی ـ رحمة الله علیه ـ اکبر مشایخ بود.» (عطار، 1363: 160)
امروزه نیز در هنگام نگارش نامههای اداری در زبان فارسی، از مکانیزم مذکور استفاده میشود. برای نمونه در نامه چنین نوشته میشود که «از آن مقام محترم، تقاضا میشود تا در جلسه حضور به هم رسانند»
در زبان عربی به غیر از صفتهای اشاره، حروف ندا نیز از همین حالت برخوردارند؛ یعنی اگر چیزی دارای اهمیت بیشتری باشد، بهتر است در هنگام خطاب قرار دادن آن، حروف ندایی را به کار ببریم که برای خطاب قرار دادن اشیای در فاصلة بیشتر به کار میرود. به دیگر سخن، در حالت مذکور «منادای قریب(نزدیک) را به منزلة بعید فرض میکنند و از ادوات مورد استفاده در مورد منادای بعید بهره میگیرند که این امر برای نشان دادن عظمت شأن و رفعت رتبة منادا و بیان این مطلب است که جایگاه منادا، بعید از جایگاه متکلم است. در این حالت، بُعد در جایگاه اجتماعی را به منزلة بُعد حسی میگیرند و از ادوات ندای بعید استفاده میکنند.» (ر.ک: آق اولی، 1373: 52)
دربارة چرایی استفاده از صفت اشاره به دور، به عنوان مکانیزمی برای حفظ وجهه باید گفت اساس این امر باید در یک استعارة جهتی جستجو شود که در آن، فرد یا شیء با ارزش، دور، و فرد یا شیء کم ارزش، نزدیک است.
باید به این نکته مهم اشاره کرد که منظور، کاربرد غیر خنثای صفات و ضمایر اشاره است. به دیگر سخن، در بسیاری از آیات قرآنی، از اسم اشارة نزدیک، برای قرآن استفاده شده که در آنجا صرفا کارکرد خنثی و اشاره ای مطرح بوده است و به هیچ وجه معنای استفاده از اشاره به نزدیک، در حکم کم اهمیت جلوه دادن کتاب الله نیست.
5 ـ استعارههای جهتی، بنیان کارکرد تکریمی صفت ها و ضمایر اشاره
پیش از ورود به بحث دربارة استعارههای جهتی، باید توضیحاتی هر چند مختصر دربارة استعارههای مفهومی بدست داده شود که اعم از ساختاری، جهتی و هستی شناسانهاند. لیکاف و جانسون از پیشگامان زبان شناسی شناختی، در کتاب خود تحت عنوان «استعارههایی که با آن زندگی میکنیم» از دیدگاههای بلاغت پژوهان گذشته که استعاره را یکی از روشهای خیال پردازی شاعرانه میدانستند و کاربرد اصلی آن را در آراستن گفتار خلاصه میکردند، انتقاد میکنند. (ر.ک: لیکاف و جانسون، 1980: 4) در بلاغت سنتی، استعاره تنها یک ابزار زبانی بود که شاعر و نویسنده برای زیبا ساختن کلام، آن را به کار میبرده است ؛ اما در دورة معاصر «استعاره شناسان شناختی معتقدند که استعاره، فرآیندی ذهنی و شناختی است و استعارههای زبانی، تنها نمود و شاهد استعارههای ذهنی محسوب میشوند و این فرآیند ذهنی و شناختی، عنصری بنیادین در مقوله بندی و درک انسان از جهان خارج و فرآیند اندیشیدن است.» (یوسف آبادی و فرضی شوب، 1390: 104) امروزه میبینیم که استعارهها به قدری طبیعی و خودانگیخته وارد زندگی بشر میشوند که ممکن است در عمل، توجهی را به خود جلب نکنند و مانند بسیاری از پدیدهها و فرآیندهای روانی و ارتباطی دیگر، ساده و بینیاز از توصیف و تبیین جلوه کنند. (همان: 105)
در دیدگاه لیکاف و جانسون، استعاره جزئی جدایی ناپذیر از ادراک انسانی است و در حقیقت وقتی ما استعارهای را به کار می بریم، یک نظام فکری را از عنصری به عنصر دیگر منتقل میکنیم. ذهن سازندة استعاره با استفاده از این ابزار، در کنار ابزارها و مصالح زبانی دیگر، موفق میشود رویة جدیدی از جهان اطراف خود را تصور کند و به تصویر درآورد و مخاطب او نیز با رمزگشایی مضمون استعاره، میتواند در این فرآیند آفرینندگی مشارکت جوید و سهیم شود. (ر.ک: لیکاف و جانسون، 1980) نویسندگان کتاب «استعارههایی که با آن زندگی میکنیم = Metaphors We live by » استعاره را به انواع مختلف تقسیم می کنند که عبارتند از استعارههای ساختاری، استعارههای هستی شناسانه و استعارههای جهتی.
در استعارههای ساختاری، در ابتدا یک استعاره ایجاد میشود، سپس تمامی واژة مربوط به حوزة مستعار منه، برای مستعار له به کار میرود. برای نمونه، وقتی می گوییم «بحث کردن، جنگ است» علاوه بر خود واژة جنگ، از ادوات آن جنگ یعنی سپر، سنگر، حمله، دفاع و غیره نیز استفاده میکنیم. در استعارة هستی شناسانه، برای یک مفهوم انتزاعی همچون زمان از یک استعارة خاص استفاده می کند برای مثال می گوید: «داریم به عید نزدیک می شویم» در اینجا به عید که یک مفهوم انتزاعی است، یک چهرة مکانی بخشیده شده است. صرفا در استعارههای جهتی، نظامی کلی از مفاهیم با توجه به مفاهیمی دیگر سازمان بندی میشوند. استعارههای جهتی، مفاهیم را با اعطای
صورتهای مکانی، در جهتهای متقابل با یکدیگر، مرتبط میسازند. وظیفة این نوع استعارهها بیش از هر چیز، برقراری انسجام در نظام مفهومی ماست. (لیکاف و جانسون،1980: 14 ـ 18)
Y |
X |
Z |
استعارههای جهتی با مفاهیمی که نشان دهندة جهت و موقعیت مکانی هستند نظیر بالا ـ پایین، درون ـ بیرون، جلو ـ عقب، عمق ـ سطح و مرکز ـ حاشیه در ارتباطند. برای نمونه میتوان از استعارة «خوبی بالا است و بدی پایین»، «خوشحالی بالا است و ناراحتی پایین» و مواردی از این دست اشاره کرد. (لیکاف و جانسون، همان منبع) در زبان های مختلف، از جمله زبان عربی، برای بیان ارزش و جایگاه اجتماعی، از یک استعارة جهتی مدد گرفته شده که بر اساس آن هر شیء دور (چه در خط طولی و چه در خط عرضی) با ارزش است و هر شیء نزدیک (چه در خط طولی و چه در خط عرضی) از ارزش و اهمیت کمتری برخوردار است. به مدل زیر توجه کنید:
در شکل فوق، اگر X را به عنوان نزدیک ترین نقطه به حوزة دید یا عرصة دسترسی فرد در نظر بگیریم هر چه یک شیء در محورهای Y و Z از نقطه X فاصله بگیرد، از اهمیت بیشتری بهره مند است.
«بی شک، بازنماییهای استعاری مذکور، تصادفی یا اتفاقی نیستند؛ بلکه بر مبنای تجربه، فرهنگ و ساختار بدنی انسان شکل میگیرند همچنین بر اساس اینکه ما چگونه به لحاظ فیزیکی در یک محیط خاص یا فرهنگ متفاوت در تعامل هستیم، ساخته
میشوند. استعارههای جهتی با تصویر فضای هندسیی که در ذهن به وجود میآورند، مفهومی جدید و در نتیجه درکی جدید میآفرینند. گویی در این دسته از استعارهها با یک مبنای مفهومی سر و کار داریم که اجزای درونیش با استفاده از حوزة مقصد
پر میشود.» (کرد زعفرانلو کامبوزیا و حاجیان، 1389: 125)
به گذشته باز میگردیم، یعنی همان زمانی که فرد مجبور بود تا برای تأمین آب منزل خود، از خانه خارج شود و مسافتی را طی کند تا به چشمة آبی برسد، یا اینکه برای تأمین علوفه و نیازهای خود راه دشت را پیش گیرد و مسیری را بپیماید، یا اینکه برای کار کردن و کسب درآمد، ترک دیار گزیند و راهی سرزمینهای دور شود. مطمئنا اگر فرد برای یافتن موارد مذکور متحمل مشکل و دردسری نمیشد، دیگر آن چیزها برایش ارزشی پیدا نمیکردند. از آنجایی که برای حصول یک شیء در فاصلة دور باید زحمت کشید و رنج را تحمل کرد، پس قرار گرفتن یک شیء در فاصلة دورـ در عرض ـ حکایت از اهمیت آن داشت. در جوامع گذشته که اساس و بنیان کار آنها کشاورزی بود آسمان به عنوان منبع تأمین آب مورد نیاز جهت کشت محصولات به شمار میرفت و از این رو، همیشه آسمان که یک فضای دور از ما ـ در طول ـ قرار داشت از اهمیت فراوانی برخوردار بود. در جوامع مذکور همیشه آسمان ها و اجرام موجود در آن برای بشر ابهام انگیز بود تا جایی که این اجرام مقام الوهی مییافتند و در محل پرستش افراد قرار میگرفتند که البته نقش پدیدههای طبیعی همچون سیل، تگرگ و... را که ریشه بروز آنها در آسمان ها قرار داشت، نباید از نظر دور داشت.
به همین جهت، آسمان به عنوان یک منبع قدرت که دور از ما است مورد توجه قرار گرفته است؛ ولی اگر ورود به آسمانها کار آسانی مینمود، مطمئنا دیگر از آنچنان ابهتی در نزد افراد برخوردار نبود. آنچه گذشت مربوط به رابطة انسان با طبیعت بود. اگر به رابطة انسان ـ به عنوان یک موجود عاقل و برتر ـ با حیوانات از جمله چهارپایان نگاه کنیم، میبینیم که انسان به جهت سوار شدن بر این حیوانات و موقعیت مکانی بالاتری که نسبت به سواریدهندگان به خویش دارد، خویشتن را برتر میبیند. به دیگر سخن، موقعیت فیزیکیی که فرد هنگام سوار شدن بر حیوانات دارد، باعث شده است تا احساس کند که قرار گرفتن در چنان شرایط فیزیکی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
اگر به رابطة فرمانده با سربازانش نگاه کنیم میبینیم که کنترل و نظارت، مستلزم قرار گرفتن در یک موقعیت فیزیکی عالی است و از آنجایی که رهبران و فرماندهان برای انجام کار کنترل و نظارت در چنین موقعیتی قرار میگرفتند، قرار گرفتن در یک فاصله مکانی ـ در طول ـ باعث اهمیت میشد. به طور کلی مفهوم کنترل در ارتباط با موقعیت فیزیکی بالا است.
تیلر و ایوانز (2003: 141) برای نمونه یک نبرد انسانی را ذکر میکنند که در آن، شخص پیروز در بالا و شخص مقهور در پایین قرار داد. این دو نویسنده، به حیات وحش نیز اشاره داشته و می گویند حتی در حیات وحش نیز حیوان پیروز، سر خود را بالا می برد و حیوان مقهور سر خود را پایین تر از آن نگاه می دارد.
کوتاه سخن آنکه تجربههای فرد با طبیعت، حیوانات زیردست و افراد بالا دست که کار کنترل و نظارت بر افراد را بر عهده داشتند، او را به آن سمت سوق داد که احساس کند هر چیز با فاصلة مکانی دور ـ در طول یا عرض ـ میتواند اهمیت وافری داشته باشد. این موضوع کمک کرد تا استعارة «چیزهای با ارزش، دور و چیزهای بی ارزش، نزدیکند» شکل گیرد. نباید فراموش کرد که این استعاره بازتاب عجیبی در رفتارهای ما دارد. برای نمونه، استادی که در صدد تدریس است بر روی سن قرار میگیرد. فرد روحانی که میخواهد سخنرانی کند بر بالای منبر یا سکوی خطابه میرود. فرماندهی که میخواهد از نیروهای خود سان ببیند، در جایگاه قرار میگیرد.
6 ـ اجرای نظریه
با توجه به آنچه گذشت مطالبی که در باب حفظ وجهه گفته شد، فقط منحصر به لحظة خطاب نیست ؛ بلکه میتواند در هنگام ذکر نام یک شخص یا یک شیء مقدس از سوی گوینده مورد استفاده قرار گیرد که یکی از این موارد مقدس، قرآن مجید و آیات این کتاب آسمانی است. تعداد آیاتی که در آنها از صفتها و ضمایر اشاره به عنوان مکانیزمی برای احترام استفاده شده و در این تحقیق مورد بررسی قرار میگیرد، به 9 مورد میرسد که یک مورد آن «ذلک» بوده و در سورة بقره مورد استفاده قرار گرفته و بقیه «تلک» است که موارد استفادة آن در دیگر سورهها است. از میان آیات مذکور تنها «ذلک» به عنوان صفت اشاره به کار رفته ؛ ولی بقیه به عنوان ضمیر اشاره مورد استفاده قرار گرفتهاند؛ البته برخی از افراد اعتقاد دارند که «ذلک» مبتدا و «الکتاب» خبر است (صافی، 1418: 33) و اگر این گونه باشد تمامی موارد، ضمیر تلقی میشود: (بقره:2) ـ (یونس:1) ـ (یوسف:1) ـ (رعد:1) ـ (حجر:1) ـ (شعراء:2) ـ (نمل:1) ـ (قصص:2) ـ (لقمان:2)
با توجه به آنچه در بخش کاربرد صفات و ضمایر اشاره به عنوان مکانیزم حفظ وجهه گفته شد، هر چقدر یک شیء از نقطة x فاصله گرفته و در محور Y و Z حرکت کند، ارزش بیشتری پیدا میکند که با توجه به این موضوع، در بررسی آیات فوق
میبینیم این صفات و ضمایر اشاره ـ آن هم در ابتدای سورهها ـ کارکردی احترام آمیز دارد.
نکتهای که نباید از نظر دور داشت این است که این عبارات ـ در هر سوره ـ اولین یا دومین آیه را تشکیل میدهند یعنی جایگاهی که برای آنها در نظر گرفته شده، در ابتدای سورهها است. با توجه به این مطلب میتوان گفت در صورتی این کلمات کارایی احترام آمیز دارند که در ابتدای کلام ذکر شوند. اگر به نمونههای فارسی
(تذکرة الأولیاء عطار) نگاهی بیاندازیم میبینیم که در منابع فارسی نیز کارایی اسم اشاره به دور ـ البته به عنوان مکانیزم حفظ وجهه ـ در ابتدای کلام بوده است. شاید بتوان گفت که اگر همین عبارات در وسط کلام ذکر میشدند شاید این کارایی را نداشتند؛ زیرا این امکان میرفت که ارجاع «ذلک» به کتابی باشد که پیش از این مورد بحث قرار گرفته است. در یک سخن، شاید بتوان این قاعده را وضع کرد که اگر در ابتدای متنی، اشاره به دوری در مورد یک شیء یا شخص مقدس مورد استفاده قرار گرفت این اشاره با هدف حفظ وجهه بوده یعنی مرجعش همان کتاب پیش روی خواننده است.
7 ـ مترجمان در برخورد با پدیدة زبانی مذکور
مترجمان(1) در برخورد با این پدیده از مکانیزمهای مختلفی سود بردهاند. در آیة دوم سورة بقره یعنی «ذلک الکتابُ لا ریبَ فیه هُدًی لِلمُتّقینَ» افراد چهار مکانیزم متفاوت را پیش گرفتهاند:
دستة اول در هنگام ترجمة «ذلک الکتاب» از عبارت «این کتاب» استفاده کردهاند که نشان میدهد افراد پی به این نکته برده بودند که منظور از کتاب مورد بحث، همان قرآن است. این افراد که تعدادشان به 32 نفر میرسد، به کارکرد تکریمی «ذلک» توجه نداشتهاند. از جمله مترجمانی که این راهکار را پیش گرفتهاند، میتوان به ترجمة کاظم پورجوادی اشاره کرد که در آن آمده است: بی تردید این کتاب، راهنمای
پرهیزکاران است.
دستة دوم در برخورد با «ذلک الکتاب» عبارت «آن کتاب» را پیش گرفتهاند که تعداد این افراد به ده نفر میرسد. از جملة این مترجمان میتوان به جلال الدین فارسی اشاره کرد که آیة فوق را این گونه ترجمه کرده است: «آن کتاب شکی در آن نیست که هدایت برای پرهیزکاران است.»
دستة سوم، در کنار استفاده از ضمیر اشارة «این»، از یک صفت نیز استفاده کردهاند یعنی اینکه در ترجمه از عبارتهای «این کتاب (بلند مرتبه ـ با عظمت ـ والا رتبه)» استفاده نموده اند. تعداد این افراد به 4 مورد میرسد. این نوع ترجمه حکایت از توجه صاحبانش به دو نکتة مهم دارد: اول اینکه منظور از «ذلک الکتاب» همین قرآن است و دوم اینکه «ذلک» در اینجا کارکرد احترام آمیز دارد. از جمله ترجمههایی که در گروه سوم قرار می گیرند میتوان به ترجمة موسوم به «پرتوی از قرآن» اثر سید محمود علائی طالقانی اشاره داشت که در آن آمده است: «این کتاب بلند مرتبه موجب شکی در آن نیست هدایت است برای پروا پیشگان»
دستة چهارم، از همان ضمیر اشارة «آن» استفاده نمودهاند؛ ولی در کنار آن، یک صفت را نیز در ترجمه به کار بستهاند که این صفتها عبارتند از «بلند مرتبه ـ با عظمت». تعداد این افراد نیز مشابه گروه پیشین است. این نوع ترجمه حکایت از توجه صاحبانش به کارکرد احترام آمیز صفت (ضمیر) اشاره دارد. از جمله مترجمانی که در گروه چهارم قرار میگیرد، محمد علی رضایی اصفهانی است که در ترجمة این آیه آورده است: «آن کتاب با عظمت هیچ تردیدی در آن نیست و راهنمای پارسایان خودنگهدار است.»
در آیة یکم سورة یونس آمده است: «الر تلک آیات الکتاب الحکیم» در ترجمة این آیه از سه راهکار استفاده شده است که بیشترین مورد مربوط به استفاده از عبارت «این آیات» در ترجمه است. گروه دوم از عبارت «آن آیات» سود بردهاند و گروه سوم نیز عبارت «آن آیات که مقامی بس بلند دارد» را به کار بستهاند. تعداد مترجمانی که راهکار اول را در ترجمه انتخاب کردهاند، 43 نفرند و سهم ترجمههای دوم و سوم در به کارگیری از سوی مترجمان به ترتیب 6 و 1 مورد بوده است.
مترجمان در برخورد با سورة یونس تنها دو راهکار را پیش گرفتهاند. 40 نفر از اشاره به نزدیک استفاده کردهاند. دسته دوم که تعداد آنها به ده نفر می رسد از اشاره به دور استفاده کردهاند.
در آیة یکم سورة رعد آمده است: «المر تلک آیاتُ الکتاب والذی أنزل إلیک من ربک الحق ولکن أکثر الناس لا یؤمنون» مترجمان در ترجمة این آیه نیز تنها دو راهکار را مورد استفاده قرار دادهاند که سهم استفاده از صفات و ضمایر اشاره به نزدیک، 45 مورد و سهم اشاره به دور، 5 مورد بوده است.
در آیة یکم سورة حجر آمده است: «الر تلک آیات الکتاب وقرآن مبین» در ترجمة این آیه، سه راهکار استفاده شده است که اولین مورد استفاده از اشاره به نزدیک و سهم آن 44 مورد است. استفاده از اشاره به دور 5 مورد بوده و تنها یک نفر عبارت «این آیات بلند مرتبه» را به کار بسته است که آن هم مربوط به حسین انصاریان است.
در آیة دوم سورة شعرا آمده است: «تلک آیات الکتاب المبین» که در ترجمة آن، سه راهکار مورد استفاده قرار گرفته که سهم راهکار اولی یعنی استفاده از اشاره به نزدیک 42 مورد بوده است. 7 مورد از ترجمه ها، اشاره به دور را انتخاب کردهاند؛ ولی دسته سوم که تعداد آنها یک نفر است استفاده از عبارت «این آیات با عظمت» را ترجیح دادهاند که متعلق به انصاریان است.
در آیة یکم سورة نمل آمده است: «طس تلک آیات القرآن وکتاب مبین» که در 42 مورد از ترجمههای انجام گرفته، اشاره به نزدیک به کار رفته و در چهار مورد دیگر نیز اشاره به دور استفاده شده بود. در یک مورد نیز عبارت «این آیات با عظمت» به کار رفته بود که آن هم متعلق به آقای مسعود انصاری بود. ضمنا در 2 ترجمه، افراد به جای استفاده از صفت یا ضمیر اشاره و واژه «آیات» ترجیح داده بودند که نام قرآن را به کار ببرند. در یک مورد نیز در ترجمة «تلک الآیات» از عبارت «آیات مذکور» استفاده شده بود.
در آیة دوم سورة قصص آمده است: «تلک آیات الکتاب المبین» که مترجمان در برخورد با آن سه راهکار را پیش گرفتهاند که عبارتند از: استفاده از اشاره به نزدیک، اشاره به دور و استفاده از اشاره به نزدیک در کنار یک صفت (این آیات با عظمت) که هر کدام به ترتیب 44، 3 و 1 مورد را به خود اختصاص داده اند که آن یک مورد هم مربوط به ترجمه حسین انصاریان است. در یک مورد نیز مترجم استفاده از عبارت مذکور را در برگردان این عبارت ترجیح داده بود و در یکی از ترجمهها نیز این عبارت به فارسی منتقل نشده بود.
در آیة دوم سورة لقمان آمده است: «تلک آیات الکتاب الحکیم» که مترجمان سه رویه را در ترجمة آن پیش گرفتهاند. تعدادی از اشارة به نزدیک استفاده نمودهاند. دستهای از افراد اشاره به دور را پسندیده و عده ای نیز راه سوم را پیش گرفته اند یعنی از اسم اشاره به نزدیک در کنار یک صفت استفاده کرده اند. تعداد این افراد به ترتیب 44، 5 و 1 مورد است. آن یک مورد هم مربوط به ترجمه آقای مسعود انصاری است.
در مجموع مواردی که مورد بررسی قرار گرفت، 395 مورد در قالب 9 آیه بود که از مجموع آنها اشاره به نزدیک با 332 مورد در رتبة اول و اشاره به دور با 50 مورد و اشاره به نزدیک همراه یک صفت با 8 مورد و اشاره به دور همراه با یک صفت با 5 مورد در رتبههای بعد قرار گرفتند.
8 ـ پیشنهاد نگارندگان در خصوص ترجمة آیات فوق
نگارندگان از میان چهار شیوهای که مترجمان در پیش گرفته اند، راهکار سوم (استفاده از اشاره به نزدیک + همراه یک صفت که نشانگر اعتلای شأن باشد) را در میان چهار راهکار موجود ترجیح میدهند و معتقدند که از این میان، راهکار دوم و چهارم (به کارگیری اشاره به دور و نیز استفاده از اشاره به دور همراه یک صفت) قابل قبول نیست ؛ چرا که در راهکار دوم ذکر عبارت «آن» در اولین عبارتی که متن با آن آغاز میشود، فرد را به این تصور میاندازد که ارجاع عبارت «آن کتاب» یا «آن آیات» به چیزی خارج از متن پیش رو است یعنی این عبارت ارجاع خارج متنی دارد. این امکان میرود که مخاطب با شنیدن دو عبارت فوق، بپرسد: «کدام کتاب؟» یا «کدام آیه؟» بهترین گواهی که بر تصور نگارندگان از طرح سوال احتمالی از سوی مخاطب وجود دارد، اقدام برخی مترجمان است که در هنگام برگردان آیات فوق از عبارت «آیات مذکور» استفاده نمودهاند. به کارگیری چنین عبارتی نشان میدهد که مترجم احتمال طرح چنین سوالی را از سوی مخاطب میداده و برای همین از صفت «مذکور» استفاده کرده است که این ترجمه نیز خواننده را به تردید میاندازد که منظور از صفت مذکور، آیاتی است که پیش از این نازل شده است. به دیگر سخن، برای آنکه مخاطب گمان نکند که عبارت «آن کتاب یا آن آیات» ارجاع خارج متنی دارد، بهتر است در ترجمه، از صفت یا ضمیر اشاره «این» استفاده شود یعنی چنین گفته شود: «این کتاب یا این آیات»
با توجه به توضیحی که در مورد به کارگیری اسم اشاره به دور و تصورات ناشی از آن برای خواننده داده شد، راهکار چهارم نیز قابل قبول نیست ؛ به ویژه آنکه اگر صفت دال بر اعتلای شأن همراه یک اشاره به دور به کار رود، خواننده را به تکاپو میاندازد تا ببیند کتاب مذکور که از چنین شأنی برخوردار است، چیست و این کدام کتاب است که قرآن با چنین توصیفی بدان اشاره مینماید؟
در خصوص درستی راهکار اول یعنی به کارگیری اشاره به نزدیک باید گفت که منظور از «ذلک الکتاب» یا «تلک آیات»، قرآن و آیات آن است که با توجه به این مطلب، استفاده از عبارت «این کتاب یا این آیات» میتواند این مفهوم را منتقل کند؛ ولی اشکالی که در استفاده از اشاره به نزدیک (بدون ذکر یک صفت نشانگر اعتلای شأن وجود دارد) این است که آن مفهوم مورد نظر خداوند یعنی حفظ وجهه این کتاب الهی و آیاتش محقق نمیشود.
در یک جمع بندی باید گفت از آنجایی که منظور از «ذلک الکتاب و تلک آیات» همین قرآن و همین آیات الهی است، استفاده از صفت ها و ضمایر اشاره به نزدیک ترجیح داده می شود تا مبادا برای خواننده این تصور حاصل شود که این عبارت ارجاع خارج متنی ندارد. ضمنا از آنجایی که استفاده از اشاره به دور در متن عربی به منظور احترام بوده است، بهتر آن است که مترجم با ذکر یک صفت، این اعتلای شأن را مد نظر قرار دهد. آمارهایی که از انواع ترجمه بدست داده شده، حکایت از آن دارد که بیشتر مترجمان به این نکته توجه داشتهاند که منظور از «ذلک الکتاب یا تلک الآیات» همین کتاب آسمانی و همین آیات الهی است ؛ اما نکتهای که تعداد اندکی از افراد به آن بذل عنایت داشته اند، همان کارکرد احترام آمیز این پدیدة زبانی است.
9 ـ نتیجه گیری
وجهه به معنای حفظ جایگاه یک شیء یا یک شخص از جمله موضوعات مبتلا به تمامی زبانهای دنیا است و زبان عربی و متن مقدسی که به این زبان نگاشته شده، نیز این موضوع را مورد توجه قرار داده است، به ویژه آنجایی که گفتگو دربارة این کتاب مقدس و آیات آن به میان میآید. صفت یا ضمیر اشاره به عنوان مکانیزمی برای حفظ وجهه در قرآن استفاده شده است که البته اساس آن یک استعارة جهتی است. در این استعارة جهتی اشیائی که از ارزش برخوردارند، دور بوده و اشیایی که از ارزش کمتری برخوردارند، در فاصلة کمتری قرار دارند.
استفاده از این مکانیزم در مورد نُه آیه از قرآن کریم بررسی شد و مشخص گردید که جایگاه صفت یا ضمیر اشارهای که کارکرد حفظ وجهه دارند در ابتدای کلام است و در صورت انتقال به اواسط کلام، کارکرد گذشته از دست میرود.
چگونگی برخورد مترجمان با نه آیة مذکور متفاوت بوده ؛ ولی بیشتر آنها از صفات و ضمایر اشاره به نزدیک استفاده کردهاند و به این موضوع توجه داشته اند که منظور از «کتاب و آیات»، همین کتاب و همین آیات بوده است. برخی مترجمان به ترجمة تحت اللفظی بسنده کرده و از صفات و ضمایر اشاره به دور استفاده نمودهاند. بهترین راهکار برای ترجمة چنین پدیدهای استفاده از اشاره به نزدیک به همراه صفتی است که دلالت بر اعتلای شأن مشار إلیه دارد. ضرورت استفاده از اشاره به نزدیک آن است که مخاطب در تعیین مرجع اسم اشاره که در واقع از نوع خارج متنی نیست، دچار اشتباه نشود و ذکر یک صفت دال بر اعتلای شأن به جهت کارکرد احترام آمیز استفاده از اشاره به دور در این آیات است.
پی نوشت
(1) منبع ترجمههای فارسی، لوح فشردهای است که به نام «جامع تفاسیر نور 2» توسط «مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی» تولید شده است.
پژوهشنامة قرآن و حدیث، پیش شمارة 2، صص71 ـ 76، 1382ش.